یه روز دردناک اما مبارک
صبح روز9بهمن ماه 1390بود.یادمه ازیه هفته قبل مامانی استرس اینروز رو داشت.دکتر توکلیان متخصص کودکان اینروز رو برای ختنه تو تعیین کرده بود. واییییی که تو این هفته مامانی کلی درموردختنه در اینترنت سرچ کرده بود وکاملا آماده شده بودتا برخلاف میل قلبیش جیگرگوشش رو ببره ختنه کنه........ دوست نداشتم درد بکشی ........اما میدونستم بزرگتر که بشی این عمل سختتر خواهد شد. خلاصه اونروز صبح با کلی اضطراب بابایی ومامان ایران ومامان جون ومامانی باتو یکی یدونه رفتیم مطب دکتر. حول وحوش ساعت10صبح دکتر عملت کرد به روش جدید حلقه بدون درد وخونریزی....منم موقع عمل ختنه ات بیرون اتاق اشک میریختم وآرزو میکردم زودتر این دقایق بگذردکه گذ...