شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

بقچه عشق

روز مادر در باغ گل ها

سلام آرین مادر تو با آمدنت از سوی حق مرا لایق نام مقدس مادر کردی کودکم ممنون که مرا با عشق مادر انه آشنا کردی امروز روز 30اردیبهشت 93مصادف با میلاد حضرت فاطمه الزهرا(س) دخت گرامی حضرت محمد مصطفی(ص) بودوروز مادر نامگذاری شده است. میلاد صدیقه الکبری وروز مادر بر تمامی مادران مبارک باد آرین گلم هم اینروز رو به مادر ومادر بزرگ های نازنینش تبریک میگه :   روزتان مبارک خدا حافظتان باد امسال روز مادر را متفاوت جشن گرفتیم توضیح اینکه عصرشنبه  روز قبل از روز مادر مامان فرزانه تصمیم داشت در مراسم افتتاح پارک بانوان دوم کرج که باغ ریحان نام دار...
16 ارديبهشت 1393

نوروز 93مبارککککککک

  سلام عشقم... امیدم.. سلام برتو  پسر دوساله خوش زبونم سلام بر مهربونم..آروم جونم سلام برتو عشق وشور روزهای نوروزیم نه فقط نو روزم بلکه همه روزم سلام به تو شیرینی دلچسب هفت سینم شیرینکم..پسرکم ...از ته دل فریاد میزنم نوروزت پیروز باد هر روزت نوروز باد اینروزا تمام وکمال سرگرم شما هستم وخیلیییی کم میتونم وبلاگت رو آپ کنم..بودن با تو تمام زندگی مادر شده...لحظه لحظه های اینروز هام رو عاشقم...این پست رو نمیخوام به توضیح وتوجیح تاخیرای این روزهام اختصاص بدم اصلا...اما میخوام بدونی چقدر دوست دارم وچقدر برام باارزشی پسرنازنینم..با اینکه دیر به دیر میام ...
5 ارديبهشت 1393

شاهزاده دوساله برای سومین بار میره آرایشگاه...

سلام عزیز دل مامان خدایا!!!شکرررروسپاس به در گاهت... پسرم مردی شده واسه خودش...بزرگ شده... اینو دیرور بیشتر فهمیدم  چون دیروز برای بار سوم در این دوسال موهای ناز وخوشگلت رو سپردم به دست آرایشگر .اصلا دوست نداشتم موهات رو کوتاه کنم...اما چون هوا گرم شده وبا موهای بلند واقعا گرما آزاردهنده تره..تصمیم گرفتم پا بذارم روی دلم وببرمت آرایشگاه... دیروز وقتی از خواب ناز بعداز طهر بیدار شدی آمادت کردم ودستای کوچولوت رو گرفتم وبا ظاهری مصمم اما قلبی مردد رفتیم به سمت آرایشگاه وزرا محلمون. همونجا که دو دفعه دیگه برده بودمت ..فکر کنم از آخرین بار 9ماهی گذشته باشه...دوبارش هم نا آرومی کرده بودی...بار اول زیاد گریه کر...
5 ارديبهشت 1393

تولد بابا کاظم وسالگرد عقدمامان وبابا

تقدیم به مهربونترین بابای دنیا امروز روز تولد توست و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی شنبه ١٩بهمن ٩٢مصادف با چهلمین سالگرد زمینی شدن فرشته خوبیها وعشق بابا کاظم مهربون بودوهمچنین ١٤امین سالگرد عقد من وبابایی.... این عاشقانه بر ما خجسته باد   بابا کاظم مهربون آرین خان وهمسر نمونه خودم تولدت مبارک   سلام پسر شیرین زبونم امسال به مناسبت چهلمین سالگرد تولد بابا کاظم عزیز مامان تصمیم گرفت به طریقی متفاوت نسبت به سال قبل بابایی رو سوپرایز کنه...اینبود بدون اینک...
22 اسفند 1392

درهم از ماه آخر دوسالگی (عکس)

ا دوعکس بالا مربوط به تولد مامان ایران عزیزه که روز ١٥دیماه میباشد   گردش یه روز زمستونی اما بهاری در منطقه چمن کرج آقا آرین در فروشگاه پروفسور کوچولوی گوهر دشت برای خرید.. در عکس زیر ببینید: خرید نخواره.رنگ انگشتی ودو کتاب از مجموعه داداشی بازی با رنگ انگشتی در حمام   بازی با رنگ انگشتی روی کاغذ از تفریحات آرین خان بازی با جارو برقی خاموش از تفریحات دیگه شما بازی با تلویزیون خونه خودمون یا خونه مامان بزرگ ها...اینجا خونه مامان ایران در بدو ورود شما که یه راست رفتی سراغ تلویزیون.... ...
16 اسفند 1392

آقا آرین میره باشگاه!!!

سلام گل پسر نازنینم جمعه هفته پیش خاله فرانک عزیز در تماس تلفنی با مامان هماهنگ کرد تا دوباره بریم باشگاه عمو احمدبابای ارشیا جون. اینروزا هوا سرده وزیاد بیرون از خونه برای تفریح نمیشه رفت تا شما بچه ها بازی کنین مخصوصا پارک...خانه کودک هم دیگه برات تکراری شده...بااین  پیشنهاد خاله خیلی خوشحال شدم . نطر خاله اینبود که تایم عصر باشگاه تعطیل میشه وکسی دیگه برای تمرین نمیاد برای همین ازمون خواست بریم تا تو وارشیا در فضای اونجادر اون زمان  بازی کنید...از 8شب تا..... خیلی پسرم باشگاه عمو احمد  رو دوست داشت مخصوصا کنار داداشی ارشیا که خیلی دوسش داری بودی و واقعا لذت بردی  از بازی کردن .....موقع بر...
15 بهمن 1392

اندکی تامل....

  سلام عزیز دل مادر امروز متنی زیبارو یه دوست مهربون وفهیم برام مسیج کرده بودکه این متن خیلی برام ارزشمند بود وبا خودش پیام هایی زیبا برایم به ارمغان داشت.یه سری اعتقادات وباورهایی که خودم بصورت پرانده در ذهن داشتم ودوست داشتم در زندگیم اجرا کنم...وچند تاشون هم موفق شدم در زندگیم پیاده کنم خداروشکر... اما چند تایی هم در گذر زمان در زندگیم رنگ باخته بودند ومتاسفانه نا خود آگاه داشتند کمرنگ وبیرنگ میشدند...تا اینکه دریافت این پیام تلنگری بر من بود جهت بیاد آوردن ارزش های  کمرنگ شده در اعماق قلبم..خواستم اون رو در وبلاگت بگذارم تا  برای پسرم یادگار بماندوشاید خیلی ها هم چون من به این تلنگر نیازمندند. ...
5 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد