تولد بابا کاظم وسالگرد عقدمامان وبابا
تقدیم به مهربونترین بابای دنیا
امروز روز تولد توست و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو
خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی
شنبه ١٩بهمن ٩٢مصادف با چهلمین سالگرد زمینی شدن فرشته خوبیها وعشق بابا کاظم مهربون بودوهمچنین ١٤امین سالگرد عقد من وبابایی....
این عاشقانه بر ما خجسته باد
بابا کاظم مهربون آرین خان وهمسر نمونه خودم تولدت مبارک
سلام پسر شیرین زبونم
امسال به مناسبت چهلمین سالگرد تولد بابا کاظم عزیز مامان تصمیم گرفت به طریقی متفاوت نسبت به سال قبل بابایی رو سوپرایز کنه...اینبود بدون اینکه بابا جون بفهمه دو خانواده عزیزمون میرزایی وهادی رو پنجشنبه شب یعنی تقریباروز قبل تولد بابا جون دعوت کردم خونمون وبه مدعوین هم در مورد اینکه تولد باباجونه هیچ نگفتم...شام رو خودم تو خونه تهیه کردم قیمه وسالاد کلم ودوتا دسر سوپرایزهم داشتم یکی پان اسپانیا ودیگه ژله نیمرو...
این هم پان اسپانیا اختصاصی برای بابا کاظم عزیز
باید بگم واقعا دسر خیلیییی خوشمزه ایه ...ازش هیچی نموند خودم بخورم...
اینم ژله نیمرو وسالاد کلم که ژله نیمرو رو برای بار اول درست میکردم اختصاصی برای بابا کاظم گل ومهربون
حتی کیک تولد هم مثل هرسال خودم درست کردم ...
اینجا بلافاصله بعد تزیین عکس گرفتم چون دیگه فرصتی نداشتم ازش عکس بگیرم اینه که کمی نامرتبه
راستی از همه اینا مهمتر اینکه پسر ناز وخوشگلم برخلاف تصورم اصلا اذیت نکردی وگذاشتی مامان به کاراش برسه ...واقعا ممنون پسرم که اینقدر ماهی ...میگم برخلاف تصورم منظورم این نیست که همیشه اذیت میکنیااا...
نه گلم منظورم این بودکه برای اونروز همون ابتدای روزبه شما توضیح دادم که امشب تولد بابا جونه وشب میهمونای عزیزی داریم که خیلی دوسشون داری...تازه اگه پسر خوبی باشی وبا مامان همکاری کنی میخواهیم شمع تولد رو بدیم شمافوت کنی وعیره..اینگونه با شما صحبت کردم ...
الحق وانصاف خوب گوش میکنی ودر حد خودت خوب در ک میکنی...شایداز نظر خیلی ها صحبت کردن من با شما در این سن بیفایده ونامفهومه..اما خودم اینو قبول ندارم اصلا وبه وضوح متوجه شدم که خیلی راحته که با کودکمون منطقی ودر کمال آرامش صحبت کنیم وبراش شرایط رو شرح بدیم
حاضرم قول بدم که خیلی مشکلات حل میشه برای ما پدر مادرها...ممکنه کاملا حل نشه اما تا اندازه ای بهترتر که میشه...امتحانش مجانیه...
تقریبا تمام کار هایی که میکردم اعم از پخت وپز ومرتب کردن خونه تو هم کنارم بودی وبرات توضیح میدادم ....باید اعتراف کنم که کارام با این اوصاف تقریبا کند پیش میرفت اما بخوبی تموم شدوخدا رو شکر کردم که با وجود شما وشیطنت هات تونستم اوضاع اونروز رو تحت کنترل خودم در بیارم...بهر حال کمی اذیت که بود وهمچنین خستگی زیادبرای مامان اما همه اینا به خوشحالی اونشب شما وبابا جون میارزید.
اونشب به همگیمون خوش گذشت حسابی...پسرم هم طبق معمول شمع فوت کرد وفشفشه بازی کرد...هدفم سوپرایز کردن بابا کاظم عزیز وشاد شدنش بود تا شب تولدش در کنار پدر ومادر خوب ومهربونش باشه وهم اینکه بهانه ای باشه تا خانواده دور هم جمع بشیم ودر کنار هم شاد باشیم..
هرچند مامان ایران وبابا عباس عزیزمون به دلیل سرماخوردگی نیومدند چون وقتی سرما میخورن برای رعایت حال شما که کوجولویی تا پایان دوره بیماری با ما رفت وامد نمیکنند..ازین جهت ازشون ممنونم خیلیییی...
ممنون مامان وبابای مهربونم..
جاتون خیلییی خالی بود عزیزانم..
البته مامان ایران همیشه تولدها ومناسبت ها ما رو شرمنده میکنه چه تولد بگیریم وچه نگیریم کادوش رو میگیره ...کلا اخلاق مامان ایران این مدلی هست..برای دختر ها وپسرها ودامادها وعروسش همیشه در مناسبت های خاص هدیه وهمیشه نقدی میگیره...ممنون مامان مهربونم...آرین گل مادر هم برای بابایی یه بلوز خوشگل ومامان هم شلوار گرفت قابل بابا جون رو نداره..
واما...
شنبه شب هم بابا کاظم بمناسبت سالگرد عقدمون سوپرایزمون کردبا یه کیک خوشگل وکادوی قشنگ وبا سلیقه خودش ودعوت شام بیرون از خونه ...
برای شام به انتخاب مامان وگلپسررفتیم پیتزا بیست وشما در خانه کودک اونجا حسابی بازی کردی وخوش گذروندی
پیتزا که اصلا لب نمیزنی اما برای خودت سیب زمینی سفارش دادی قربونت برم مرد شدی خودت سفارش غذا میدی..البته با کمک بابا کاظم هااااا
کلا هر بار فروشگاه هم که میریم یا نونوایی..سوپر مارکت... از تو میخواهیم در خرید کالاشرکت کنی وبه مامان وبابا کمک بدی..ودر پایان خرید هم پولش رو حساب کنی این کار در حضور مامان وبابا از تفریحات لذت بخش شماست
چکنیم.....مادر وپدر هولیم پسرمون زودتروارد اجتماع بشه وروابط اجتماعیش رو قوی کنه هههههه..البته ناگفته نمونه شما با سن کمت در حد واندازه خودت هزار ماشاالله از من وبابایی بهتر روابط اجتماعی برقرار میکنی واین قضیه رو بارها از زبون اطرافیان شنیدیم که تحسینت میکنند.
یه کلام عشقی....نفسی ...حرف نداری پسر خوشگل ونازم...
حالا بریم عکس ها ی مربوط به دو شب جشنمون رو ببینیم:
اول عکس شب اول وتولد بابایی در کنار خانواده عزیز بابایی
ا
حالا عکسای مربوط به شنبه شب رو ببین
١٤سال سرشار از عشق زندگی کردن مبارک
خدا حافظتون باشه پدر وپسر دوستداشتنی من
آقا آرین منتطر شام
خیلی خیلی سیب زمینی سرخ شده دوست داری..از عذاهای بیرون تنها سیب زمینی وکباب بناب رو با میل واشتها میخوری...نووووش جونت خوشگلم
البته سیب زمینی تو خونه بصورت پوره یا کوکو برات درست میکنم ویا بروش رستورانی که درست مثل بیرون میشه وخیلی خوشت میاد
واز نوشیدنی ها هم نوشابه رو خیلی دوست داری و دوع در مرحله بعدی موردعلاقه ات هست...به نوشابه میگی نوباشه..میگی مامان اجازه دارم نوباشه بخورم....بعدش هم منتظر اجازه من نمیمونی تا بیام جوابت رو بدم نوشابت رو خوردی ومیگی مامان دوبایه میخوام
ماشاالله بهت خیلی شیرین حرف میزنی انشاالله همیشه در تمام عمربلندت شیرین سخن باشی پسرم...تمام جملات که آبی نوشته شده عین نقل قول از خودته..
اینجا خانه بازی پیتزا بیست بود خیلی راحت از پله ها به تنهایی بالا میرفتی و سر میخوردی داخل استخر توپ..آفرین پسر گلم در این زمینه هم خیلی پیشرفت کردی