اولین روز برفی برای آرین جونم
عزیزدل مامان از دیشب اولین بارش برف زمستونی شروع شدهرچند4روزی از پاییز هنوز باقیمانده.بارش تا امروز هم ادامه داشت.البته مستمر نباریدوگرنه برف سنگینی میشد.خداوند رو به خاطر تمام نعمتهایش وهمینطور این بارش رحمتش سپاس میگویم.
عصر نزدیک ساعت 5تصمیم گرفتیم گل پسر رو ببریم به محوطه جلوی خونمون تا برف رو ببینه.البته پارسال هم بارش برف رو داشتیم اما شما خیلی کوچولو بودی عزیزم.
مدت کمی بیرون موندیم چون میترسیدم خدای ناکرده سرما بخوری که این کم موندنمون موجب دلخوری عسلم شد.آخه نمیخواستی زود بریم خونه. خیلی از دیدن برف تعجب کرده بودی .چندتا عکس هم ازت گرفتیم هرچندهوا روبه تاریکی بودونتونستم عکس های جالبی بگیرم اما خوب برای یادگاری بد نیستند..
بابایی وآرین زیربارش ملایم برف در پارک روبروی خونه.
آرین باتعجب همه اطراف رو تماشا میکند
عسل مامان اصلا حاضر نیست به دوربین نگاه کنه یا حتی نیم نگاهی به مامانی بیندازه.
بابایی یه گوله برف برات برداشته از نزدیک ببینی.قربون اون تعجبت برم من.
اینجا متوجه شدی جلوی در خونه ایم داری آماده میشی عکس العمل نشون بدی تا اگه دیدی رفتیم داخل خونه آغاز به جیغ نمایی که همینطور هم شدددد.
باغچه حیاط پشت ساختمون وتماشای تعجب انگیز شازده پسر