آخرین ماه از اولین سال زندگی آقا آرین
پسر نازنینم در طی ماه 12شما پیشرفت خوبی داشتی.
هنوز به طور مستقل راه نمیری اما از مبل بالا میری وپایین میای.برای مدت بیشتری وایساده بدون کمک میمونی.اما اگه بفهمی نگرفتیمت خودت رو رها میکنی وخیلی هول میکنی.گاهی هم لوس لوسکی سروگردنت رو به عقب هول میدی اونم با شدت ومیخندی که کلی مامانی رو میترسونی.
هنوز همون 4تا دندون رو داری اما 2دندون کناری دندونهای بالات متورم هستندو خارش وگاهی درد دارند که اذیت میشی.عاشق مسواک انگشتیت هستی چون با اون خارش لثه هات کمی التیام میابه.
باوجود اینکه به غذای سفره علاقه مندی اما هنوز مامانی برات غذای مخصوص خودت رو میپزه وغذاهای سفره رو درحد سرگرمی وآشنایی با غذاها ی دیگه بهت میدم اونم خیلی خیلی کم ونه هر غذایی رو.شیر مامانی رو هم دیگه خیلی کم میخوری .
موقعی که آب بخوای دیگه کاملا آگاهانه میگی آب آب.(مامانی رو دیوونه خودت میکنی بااون صورت خوشگلت وزبونت).میگم هاپومیگه؟میگی:هاپ..........میگم مامان رو چندتا دوست داری؟میگی:دوتا.......میگم عمه چجوری میخنده؟خنده عمه جون رو تقلید میکنی(عمه جون برای سرگرمی شما صدای خندش رو تغییر میده وشما خوشت میاد).میگم بابا عباس چی میگه؟میگی:اووووع اووووووع(اینم اصواتیه که باباعباس برای بازی باشما انجام داده وشما هم سریع کپی کردی) وقتی جوراب به پات میکنم ذوق میزنی وبلند تکرارمیکنی ددر ددر وبه در خونه اشاره میکنی
چشم وبینی و.گوش ودست وپا ومو ی خودت رو وقتی ازت بپرسیم نشون میدی.کار با فلش کارت ها رو با میوه ها برات شروع کردم والان 6میوه (انار-موز-هندونه-کیوی-گلابی-لیموشیرین)رو میشناسی.لی لی حوضک میکنی اما نه کامل در کل ازش زیاد استقبال نمیکنی.خوب دوست نداری دیگه مگه زوره......هههههههه
موقع خوابیدن هنوز روی پامیخوابی وباید تلویزیون تماشاکنی تا خسته بشی وبعد با آهنگ لالایی میخوابی.
از همه جالبتر اینکه فوت کردن رو یادگرفتی بطوریکه شمع تولدت رو خودت فوت کردی وهمه سورپرایز شدند هرچند قدرت فوت شما شمع رو خاموش نکرد.
چکاپ 12ماهگی شما در بهداشت:وزن:11kg قد:81cm دورسر:49.5 ویزیت دکتر شما هم 12اسفندهست.وآخر این ماه باید آزمایش خون روتین یکسالگی انجام بدی.
اینروزا تادوربین دست مامان ببینی میای سمتش تا اونو بگیری ونمیذاری عکس بگیرم درست وحسابی.
واینکه اینقدر مهربونی اگه ببینی کسی گریه میکنه ودستاش رو رو صورتش گرفته سریع میای طرفش دستش رو برمیداری ونازش میکنی اما اگر طرف مقابل کودک باشه خودت هم باهاش گریه میکنی.
آقاآرین روی پای بابایی درحال تماشال تلویزیون ولالاکردن...حالا ببینم کی جرات داره اسم خاموش رو بیاره؟
بابایی:آقاآرین یه نگاه به ماهم کن؟و.......آرین مبهوت تماشای برنامه موردعلاقه اش(بیبی اینشتن)
گاهی تغییرمکان از روی پای ما میدی اما تغییر توجه هرگزززز!!!!!!!
اگرم خوابت نیاد اینطوری تلویزیون تماشا میکنی(فدای اون تماشاکردنت عشق من)
وگاهی هم حالاکه دیگه دکمه ولوم رو یادگرفتی وکشف کردی !!!!!!!...
دوربین رو دستم دیدی و.....................................................................
مامانی دوربین وبده من عکسمو ببینم...................................................
و.....ادامه ماجرا...............................................................................
قربون کتاب خوندنت برم من.اما سرنوشت کتاب بیچاره در آخر مطالعه شما غم انگیز است.اونم فدای سرت بزودی خواهی آموخت که در نگهداری کتابت سعی وتلاش نمایی
روزبروز به ماشین بازی علاقت بیشتر وبیشتر میشه
اینجاهم آماده برای ددر وتلاش برای بازکردن در جاکفشی داری که دوربین رو دیدی .......
پسر مهربون وعزیزم روز بروز بهت وابسته تر میشم تو پاره ای از وجودمی ...شیشه عمرمی.....این تونیستی که فقط به من مادر نیاز داری ......منم بی تو میمیرم وعمرم ولحظه لحظه نفسم رو به تو مدیونم.