شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

بقچه عشق

سیزده بدر سال 92

1392/1/21 17:42
354 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزترینم.

واما از 13 بدر 92 بگیم برات شاخ شمشادم.

طبق سالهای گذشته روز١٢ فروردین که میشه (روز قبل 13فروردین)باباعباس برنامه گردش در دامن طبیعت رو تدارک میبینه وهمگی باهم میریم باغ ورده.امسال هم همینطور بود.خیلی روز خوبی بود دست باباعباس ومامان ایران درد نکنه خیلی زحمت کشیده بودند.

من وبابایی وگلپسرمون وباباعباس ومامان ایران ودایی محمد وخاله نگین وعمو حامد وپدر عمو حامد آقای خالقی عزیز(مادر وخواهر های عمو حامد رفته بودند خلخال پیش مادر بزرگ وپدر بزرگشون ومتاسفانه با ما نبودندجاشون حسابی خالی بود)وخاله فرانک وعمو احمد وداداشی ارشیای گل جمع اونروزمون رو شامل میشد.دایی فرهاد وزندایی بهاره هم رفته بودند قزوین وجای اونا هم خالی بود.

به گل پسر اونروز خیلی خوش گذشت اما کمی بد خواب شده بود ی واز طرفی هم تورم شدید لثه هات کمی بیحوصله ات کرده بود.با این وجود مثل همیشه پسر خوبی بودی .ممنونم گل زیبا ودوست داشتنی مامان.

بعد از خوردن ناهار وخواب یکساعته شما حدودای عصر بود که  رفتیم امامزاده ورده وبعد به گشت وگذار در روستای زیبای ورده وطبیعت بسیار زیبای بهاری اش گذراندیم وکلی عکس گرفتیم.

 

عاشقتم نفسم.. شیشه عمرم ...آرین زیبای مادرقلب

یه روز خواهی فهمید که مامان عاشقته بینهایت

بابایی وپسر طلاوعمو احمدوداداشی در روستای ورده

خلاصه روز ١٢ فروردین امسال هم مثل سالهای گذشته خیلی خوب وشاد سپری شدوقرار بود فردا ١٣ بدر رو هم مانند هر سال  با مامان جون وآقاجون وعمه جون وعموهای عزیز بریم به طبیعت بهاری.

اما شب احساس کردم سر دردونه ام کمی داغه.میدونستم بخاطر دندون در آوردن اینطوری شده کمی هم بی اشتها بودی اونروز وشب هم سعی کردم بهت شام بدم بخوری اما میل نداشتی وکم خوردی وهمونم گلاب بروت .....

خیلی هم دیر وقت خوابیدی ساعت ٢نیمه شب موفق شدیم بخوابونیمت دائما دستت رو میبردی داخل دهانت ولثه هات رو میخاروندی ونق میزدی.الهی برات بمیرم مادر که دندون در آوردن هم برای تو داستانی شده!!!!!شربت بروفن بهت دادم وبسختی خوابیدی.صبح فردا هم تا ساعت ١٢ظهر لالا بودی.

بابایی تصمیم گرفت برای راحتی پسرعزیزمون تا زمانیکه خواب بودی بیرون نریم.وبعد از بیدارشدنت هم یه دوری اطراف خونه بزنیم و١٣رو بدر کنیم.آخه سلامتی وراحتی تو برامون از هر چی تو دنیاست مهمتره عزیزززززم.بیدار که شدی ناهارت رو دادم خوردی وبعد رفتیم پارک جلوی خونمون.

اولش به سختی میخواستی قدم برداری اما مامانی آروم دستای نازنینت رو گرفت وباهم قدم زدیم

بابایی هم سعی کرد باهات توپ بازی کنه ویواش یواش راغب شدی و کمی از کرختی درومدی.

الهی همه دردات بخوره به من وتو شاداب باشی نفسم

تو پارک من وبابایی مشغول سر گرم کردنت بودیم که مامان ایران وبابا عباس اومدند پیشمون تا حال نوه عزیزشون رو بپرسندوقتی دیدند بهتری بابا عباس پیشنهاد داد بریم اطراف ودوری بزنیم وزود برگردیم وماهم پذیرفتیم.رفتیم شهرک بعثت وپارک بازی وشما کمی بازی کردی وآش که مامان ایران پخته بود رو خوردیم وبرگشتیم خونه.در کل روز خوب دیگه ای رو گذروندیم .

همیشه به شادی وبازی عسلم.

قربون دستات بشم من .دستات تمییزه میبری تو دهنت خوشگل پسرم؟

البته همیشه آب وصابون داخل ماشینمون هست وزمانیکه بریم بیرون در صورت لزوم  دستای شما رو میشورم.

خنده هات شیرینه ...خیلی به دل میشینه...

آش که نخوردی اونروز ؟!!! اما در عوض نون لواش رو خیلی دوست داری ومامان ایران هم برات آورده بود وخوردی.

٢ساعت بیشتر نموندیم ودر اواخرش هم شما خوابیدی.راحت بخوابی عزیزم.

آرزو دارم همیشه در آرامش خیال وسلامت باشی نازنینم واز خدای مهربون میخواهم که یاریم کند تا بتوانم زمینه آرامش و راحتی ات را به بهترین شکل ممکن فراهم کنم الهی آمین.

بی ربط نیست که حسن ختام این پست رو با یکی از حرفهای حکیمانه خدابیامرز مادر بزرگم (ننه فاطمه)زیبایی بخشم.خدا رحمت کند مادر بزرگم رو که همیشه اندرزهای زیبایی میدادویکی از آنها رو که روز 13بدر سالی که من 3یا 4دبیرستان بودم بهم گفت رو بخوبی بخاطر دارم:

هرگز ماهی بزرگ حوض های کوچک نباش

اونروز به خوبی  معنای سخنش را درک نکردم.....یادش گرامی باد

                                                                والسلام

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سونیا
26 فروردین 92 8:21
عزیزم همیشه به گشت و گذار باشی و دل شاد



خیلیییییییییییییی ممنونم خاله جون وهمچنین برای شما وسونیای عزیز
پگاه
26 فروردین 92 20:45
بلا به دووووووووووووووووووور

نبینم گل پسر تب کنه

همیشه به گشت و شادی


آره خاله جونی این دندون دراوردن ما هم واسه خودش داستانی شده

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد