شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

بقچه عشق

نوروز1392مبارک باد

1392/2/11 16:59
565 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آقا پسر خوشگل مامان.تاخیرم این دفعه دیگه خیلی زیاد شد.عید وتعطیلات ومراسم های زیبا ی اون حسابی سرمون رو گرم کرده بود.

                             

انشاالله سال خوبی برای همه باشه مخصوصا پسر نازنینم.

حالا هم اومدم از چهار شنبه سوری شروع کنم به نوشتن  تا تحویل سال 92و انشاالله سر فرصت مناسب وبزودی از ایام تعطیل عید هم خواهم گفت.

امسال شب 4شنبه سوری وصل بود به شب سال تحویل.یعنی امشب که 4شنبه سوری بود فردا ساعت 2و31دقیقه و56ثانیه بعداز ظهرزمان تحویل سال نو بود.مامان وبابا وآرین خان خوشگل 4شنبه سوری رو مثل سالهای گذشته خونه مامان جون بودند.همگی اونجا جمع بودیم.

بابایی از قبل کلی وسایل بیخطر آتیش بازی برای گل پسر خریده بود.آقا جون جلوی درحیاط آتش روشن کرده بود.با اینکه شما  قبلا هم آتیش دیده بودی  اما اونشب برات خیلی جالبتر بودتو بغل بابایی از رو آتش پریدین وبعد هم مامان وبابا پریدند.شب سردی بودسعی کردیم سریعتر مراسم رو  تموم کنیم تا عزیزدلمون خدایی ناکرده شب عیدی سرما نخوره

اینم چندتا عکس از اونشب:

آرین آماده شده بره خونه مامان جون وداره سوت میزنه !آخه خیلی خوشحاله

واینم خنده شادی توام بالوس لوسکی  گل پسرم با بابایی.

گل پسرم با بابایی از رو آتیش میپره.زردی من به تو سرخی تو به من.

آرین بغل آقاجون به آبشار با تعجب نگاه میکنه.

آرین آقاجون رو میبوسه.بابایی هم براش فشفشه هایی که خریده بود رو روشن کردوشادی گل پسر چندبرابر شد.البته اینجادیگه مامان وبابا وآرین جون زودتر از بقیه مراسم رو ترک کرده واومده بودند داخل خونه.چون همونطور که گفتم هوا حسابی سرد کرده بود

         ٤ شنبه سوریتون مبارک عزیزان من.

                 

 شب خوبی بود عزیزدلم .حسابی خونه مامان جون بازی کردی وزمان خوردن شام هم مثل یه دسته گل مرتب ومنظم سر سفره بابقیه اعضای خانواده نشستی وسبزی پلو با ماهی خوردی.(البته مامانی بهت داد)نووووووش جونت پسر خوشگلم.ممنونم که هیچموقع وقت غذا خوردن مامان رو اذیت نمیکنی.مامان جون وعمه جون همیشه ازت تعریف میکنند وهمیشه بهم میگن خیلی از رفتار آرین وقت غذاخوردن خوشمان میاد کمتر بچه ای پیدا میشه که مثه آرین باشه .هزار ماشاالله بهت گلم .

امیدوارم همیشه همینطور باشی وبزرگتر هم شدی همینطوری غذا بخوری ومامان و دیگران لذت ببرند ازغذاخوردن  گلی مثل تو.

چهارشنبه ٣٠اسفند٩١:

مامان صبح زود بلند شدوناهاردرست کرد وباقیمانده کارها رو برای سال تحویل انجام داد.شما هم بااینکه شب قبل دیر خوابیده بودی اما ساعتی بعد از من بیدار شدی.ودیگه هم نخوابیدی.فکر میکردم که زمان سال تحویل دیگه حتماخواب باشی.اما حدسم درست از آب درنیومدچراکه با وجود اینکه از چشمات خواب میبارید اما حاضر نبودی بخوابی.باخودت حتما فکر میکردی چقدر امروز مامان وبابا عجیب شدندوچقدر تندوباعجله کاراشون رو میکنند؟؟؟؟چه خبراییه؟؟!!!بالاخره اونروز با تمام روزهایی که شاهدش بودی متفاوت بود وتو اونو حس کرده بودی.

لحظه سال تحویل قران تو بغلم بود وکنار بابایی وتو هم بغل بابایی بودی سر سفره هفت سین بودیم وچشم به تلویزیون.خیلی برام عجیب بود امسال زمان سال تحویل اشک از چشمام بدون وقفه جاری بود ودلم شیشه ای شیشه ای .برای همه دعا کردم برای سلامت وسعادت پسر وهمسر عزیزم هم همینطور.

پسرم از اینکه این روزهاکنارمون هستی خدا رو هزاران مرتبه شاکریم.از داشتن گلی چون تو به خود میبالیم واز قادر بی همتا خواهانیم سلامتی به تو وتوانایی روز افزون به ما عنایت فرماید تا از عهده پرورش تو برآییم.واین گوشه ای از دعاهایی بود که از قلبمان لحظه تحویل سال گذشت چون سال گذشته.

 

بعد از تحویل سال عیدی گل پسر رو تقدیم کردیم با یه عالمه بوسه که مامان وبابا سرش مسابقه گذاشته بودند. وشیرینی خوردیم ودقایقی ٣نفری همدیگر رو در بغل گرفتیم وباحضور تو بود که بیشتر از قبل حس زیبای خوشبختی رو با تمام وجودمان لمس کردیم ولحظاتی درکنار هم به شادی وهمخوانی  شعر نوروز سپری کردیم.

پسر خوبم دوست دارم بدونی حس جاویدخوشبختی مادی نیست که با مادیات کسبش کنی بلکه حس کردنیه با عمق جان .وما ممنونیم از بابا کاظم که  روز بروز این حس رو در ما ملموستر میکنه.خودش هم همیشه میگه تمام شادی وخوشبختی من شما ٢تا هستین.واین رو به طرق مختلف بهمون ثابت هم کرده پسرنازنینم .پسرم تو باید از این جهت هم به داشتن همچنین پدری افتخار کنی .

 

                            

الهی که همیشه اینگونه شاد و خوشبخت باشیم .بار الهی این خوشی ها رو از ما نگیروکانون گرم زندگی ما رو روز بروز گرمتر نما الهی آمین.

بعد از گرفتن عکس وفیلم رفتیم منزل آقاجون ومامان جون برای عرض تبریک سال نو.

پسر عزیزم مامان وبابا هرسال لحظه سال تحویل رو خونه خودمون میمونند وبعد از اون اول میریم  به منزل آقاجون وبعد منزل باباعباس.امسال هم از این قاعده مستثنی نبود.

خونه آقاجون با تمام اعضای خانواده که حضور داشتندکلی عکس گرفتیم.با آقاجون ....مامان جون ...عمه جون وعمومحمد عزیزوعموصفا عزیزوزن عمو ندای دوست داشتنی .

عمه جون هم کلی با شما تو حیاط عکسای خوشگل انداخت که اینجا نمیتونم بذارم.حیاط خونه آقاجون تقریبابوی بهار روبه خودش گرفته بود وجلوه زیبایی به عکس ها داد.با اینکه حسابی خوابت میومد اما مثه همیشه خوب همکاری کردی گل زیباودوست داشتنی من.ممنونم آقا پسر گلم.

بعد هم رفتیم خونه بابا عبا (بقول خودت)اما اونجا که رسیدیم دیگه بیخواب و بد خواب شده بودی وبه سختی وبا اصرارسعی کردم بخوابونمت.ویه ٤٥ دقیقه ای خوابیدی اما دلت نمیومد ازرویدادهای  اطرافت غافل بمونی واز بقیه عقب بیفتی وزود بیدارشدی.پسر کنجکاو وباهوش من عاشقتم.

پسرم عیدی هم از آقاجون ومامان جون وباباعبا ومامان ایرانش گرفت.دست مامان بزرگ هاوبابابزرگ ها درد نکنه.مامان جون وآقاجون مبلغ ٥٠هزارتومان وباباعباس ومامان ایران مبلغ ١٠٠هزارتومان بهت عیدی دادند.

اینم عکس های سال تحویل:

خونه خودمون .دقایقی بعد از تحویل سال نو.میخواستی شمع رو فوت کنی.

خونه مامان جون وآرین با مامان جون.

پسر شیطون بلای من یه جا واینمیستی که ازت عکس بگیرم.....ای جونمممم اینجا چند لحظه ای با سیب ها مشغول شدی سیب سرخ مامان .

خونه مامان ایران وآقاآرین به محض بیدار شدن سریع رفتند کنار مبل(جای همیشگی قایم موشک بازی شما)وبا همه اعضای خانواده دالی میکنی...

قربونت برم شیرینم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

لیلا جواهری
18 فروردین 92 17:34
سلام. خدا نگهش داره ایشالا. زنده و پاینده باشید

ممنونم دوست عزیزبه ماسر زدین.

نگین
19 فروردین 92 22:11
عشق خاله فدای قایم شدنت بشم بوس

ممنون خاله جون.امروز روز تولدشماهم هست تبریک میگم الهی 120ساله بشی خاله جونم.

مامان پارسا
20 فروردین 92 8:18
توی نظر قبلی نام و آدرس رو فراموش کردم بنویسم
مامان سونیا
20 فروردین 92 19:09
سلام خانمی رسیدن به خیر انشاالله که سال خوبی داشته باشد و تا اینجاحسابی بهتون خوش گذشته باشه عکسای قشنگی گذاشتید مخصوصا اون خنده لوسلوسکی دل من رو برد

سلام مامان سونیا جونم.ممنونم از محبتتون.انشاالله سال خوبی برای شماوخانواده محترمتون باشه.سونیای عزیزم رو ببوسین

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد