تولد دوسالگی(2)
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن مقدمش یارب مبارک باد بر سرو وسمن شب تولد تو که میشود در دلم خنده هایی سراغ دارم که لبی به خودندیده است....در دلم گریه هایی از سر شوق دیده ام که چشمی اینسان تر نگشته است...شب تولد تو چشم بر چشم نگذاشته ام نه از اشک های پیاپی شوق ومرور خاطرات زیبای آمدنت...ازاینکه در دل تاریک شب های دیماه به یمن چراغانی دلم به استقبال آمدنت روشنترین روز عالم را دیده ام... آری...در شب تولد تو در دلم سجده هایی دیده ام که در هیچ پیشانی ای آنرا نیافته ام!!!! همه تن دل گشتم وهمه دل زبان شدم در مدح وثنای او... که هیچ زبان مدحی در گیتی سراغ ندارم چون دلم... چون تورا از او دار...