شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

بقچه عشق

آرین برنده مسابقه خاله نرگس وپنگول شد

1393/2/20 0:20
907 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم...گل بی همتای زندگیم...

آرین دردونه منمحبت

امروز خاطره یه روز خوب رو برات ثبت میکنم که در دوم اردیبهشت 93 داشتیم.

خاله طاهره عزیز ودوست داشتنی شب قبل اونروز بهم پیامک داد که فردا در سالن آمفی تائتر شهید فلاح نژادکرج خاله نرگس وپنگول برای کودکان مراسم اجرا میکنند

همچنین طاهره جان تصمیم داشت آجی حلما رو هم به این مراسم ببره...از ما هم خواست که در مراسم شرکت کنیم...منم با جون ودل پذیرفتم ..چون میدونستم  که  دراین  مراسم کودکانه تجربه یه روز شاد رو خواهی داشت همچنین که آجی حلمای گل هم در کنارت بود..دیگه بهتر از این چی میشه؟جشن

سعی کردم تمام برنامه ها و کارهای فردام رو نظم بدم و انجام بدم تا بتونیم سر ساعت 6فردادر مراسم حضور داشته باشیم.

قابل ذکره که خیلی در مراسم به پسرم خوش گذشت.

در اون روز پسر گلم بعنوان یکی از طرفداران هوای پاک با مامان فرزانه طومار بسیار بزرگی رو امضا کرد..تشویق

بعد در مسابقه نقاشی که در فضای باز اونجا برگزار میشد شرکت کرد ویه گل خوشگل با کمک مامان کشید...بغل

ودر پایان مراسم خاله نرگس وپنگول آقا آرین با استعداد من  به عنوان یکی از برندگان برنده جایزه خاله نرگس والبته کوچکترین شرکت کننده مسابقه نقاشی  شد.که پاکت جایزه اش حاوی یه چعبه هوش چین ویک سازه فکری ودوعدد کتاب بود..الهی فدات بشم من...تشویقمحبتبوسبغل

وقتی مجری برنامه اسم پسرم رو خوندوازش دعوت کردند تا برای گرفتن جایزه اش بروی سن بره.. به عنوان برنده کوچولوی مسابقه اونروز...دلم برات عش رفت  ...نمیتونم کتمان کنم اینو که اون لحظه در دلم ذوقی بپا شد.همونجا قلبا آرزو کردم روزی نامت را به عنوان یه انسان موفق در جامعه  صدا بزنند...مطمئنم که آنروز خواهد رسید...متنظربغل

شبکه خبر استان البرز هم مراسم وشما را که برای گرفتن جایزه در کنار مامان روی سن بودی نشون دادند...متاسفانه خودم موفق نشدم ببینمغمگین امادر عوضش عمه سمیرا جون وعمو محمد جون دیده بودند.اونا هم ذوقت رو کرده بودند پسر خوشگل من....بطوریکه عمه جون میگفت من منتطر پخش این برنامه ودیدن آرین عسل عمه بودم وپای برنامه خبر نشسته بودم...بوس

راستی یادم اومد موقع پخش برنامه ما تو آرایشگاه بودیم وگلپسرم داشت موهاش رو کوتاه میکردشاکیخندونک

ادامه مطلب رو حتما ببین

اما ادامه عکس ها

دوتا بادکنک گرفته بودی دستت وحسابی ذوق میکردی ومشغول بازی بودی ...البته یکی از بادکنک ها رو برای آجی حلما گرفته بودی که تا اون لحظه هنوز نیومده بودند و وقتی دیدیشون  بهش بدی.

مامان فرزانه وگل پسر شیرینش منتظر خاله طاهره جون  وآجی حلما

وحالا آجی حلماجون  و آرین خان مادر داخل سالن ومنتظر برای ورود به داخل آمفی تئاتر وشروع مراسمبوسبوس

البته از نمای روبروتون یعنی جاییکه من وخاله طاهره ایستاده بودیم عکس ندارم تا ببینی چه جمعیتی در مراسم شرکت کرده بودند وهمگی در صف بودند تا گروه گروه به داخل سالن هدایت بشن.

اینجا داخل سالن وآرین وحلما کنار هم روی صندلی در ردیف دوم سمت چپ سالن نشسته بودند

قبل از شروع برنامه وبازی آرین وحلما 

به قول خود آرین:مامان شوخی بازی میکنم نا نا حت نشو..بوس

 

بقیه مراسم رو هم فقط فیلم گرفتم وهمه رو برات نگه داشتم.مراسم شاد وخوبی بود... همچنین تجربه جدید وشادی برای پسرم بود که خیلی خوشش اومده بود خدارو شکر...

دست همه دست اندر کاران برنامه درد نکنه وهمچنین خاله نرگس عزیز وپنگول خان که لحطاتی شاد رو با اجرای زیباشون برای  همگی ما مخصوصا کودکان بوجود آوردند.همچنین ممنونیم از خاله طاهره گل که مسبب اصلی بود وما به این برنامه اومدیم.در پایان عمو مهدی عزیز اومد دنبالمون وبرگشتیم خونه در مسیر برگشت با ذوق جایزه هات رو به عمو مهدی نشون میدادی.

جشن......................................جشن

محبت

البته مامان وخاله طاهره از قبل تصمیم داشتند بعد از اتمام مراسم  شما وحلما جون رو ببریم پارک کنار تالار فلاح نژاد تا باهم بازی کنید..اما بخاطر دیر وقت شدن زمان پایان مراسم تصمیممون عوض شدخطا

اماشما رو بسختی به خونه برگردوندیم چون نمیخاستین از بازی دست بردارین...بهتون قول دادیم فردای اونروز شما رو ببریم پارک تا حسابی بازی کنید وبه قولمون هم عمل کردیم وفردا بعداز طهر شما رو بردیم پارک ...عکس هاش رو ببین:

بوسبوس

قربون شما دو تا گل برم من

آرزویم اینست که بخندی وشاد باشی همیشه کودکممحبت

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان فائزه
25 خرداد 93 18:10
امین فرزانه جون.. انشالله پسری به بالاترین درجات در هر زمینه ای دست پیدا کنه افرین به ارین گل یاهوش خوش بحالت خاله جون که جایزه گرفتی حتما حتما اون جایزه حقت بوده واسه هوش وهنر بالات بوس واسه ارین جون و مامانش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد