مهدساحلی نمک آبرود
سلام بروی ماه دوستداشتنی ترین پسر دنیا
این مطلب رو باید متعاقب پست های مربوط به سفر شمال مینوشتم.دلیل خاصی هم برای جدا نوشتنش ندارم یعنی توجه خاصی به این عنوان پست ندارم که جدا نوشتمش فقط چون حجم مطالب وعکس ها ی پست دریا زیاد بود ترجیحا این قسمت رو جدا کردم .از طرفی هم از ادامه مطلب در پست هام تا بحال استفاده نکرده ام دیگه در این پست هم اونو استفاده نکردم.از این طرف هم تازه پست دریا رو که خیلی وقته در قسمت چرکنویس گذاشته بودم آپ کردم ویک دفعه هم تصمیم گرفتم به جداکردن این قسمت از پست دریاکه متاسفانه از پست دریا هم دور شد یعنی متعاقب هم نیستند.وایییی چقدر توصیح دادم فکر کنم اگه پست دریا طولانی میشد خیلی بهتر از این بوداهاااااا؟!
حالا که موضوع به اینجا رسید بهتره یه توضیح کوتاهی هم در مورد نوشتن وبلاگ شما در اینروزها بدم.پسر گل مامان مسئله مهم اینجاست که با بزرگتر شدن شما کارهای مامان روز بروز بیشتر میشه و وقت هم کم میاره اینه که پست های اخیر دیگه با تاخیر یک یا دوهفته نوشته میشن.اکثرا اونارو چرکنویس میکنم وهروقت وقت کنم دونه به دونه اونا رو مینویسم وکامل میکنم .یه روز فقط یه پست ویه روز هم موفق میشم چند پست رو باهم بنویسم.روزهای زیادی هم هستند که یه دونه هم نمیتونم بنویسم.
خاطرات رو اکثرا زمان خواب شما مینویسمشون.هرچند نوشتن این خاطرات در زمان دقیق خودش برام خیلی مهم هستند اما در درجه اول خود شما مهم هستین که در زمان خودش به کارهاتون رسیدگی کامل بشه.برای همین دیگه ناراحت نیستم که دقیقا به تاریخ روز وبت نوشته نمیشه ..دیگه تاخیر 10تا15 روز زیاد مهم نیست فعلا.اما مهم اینه که همشون رو برات بنویسم...
وحالا نوبت رسیدبه گذاشتن عکس های مهدساحلی نمک آبرود که قولش رو داده بودم.پسرعزیزم خیلی از این مهد خوشت اومد ...بازی کردی ..نقاشی کشیدی ودر پایان مربی مهربون اونجا یه کتاب بهت هدیه داد.در آخر هم نمیخواستی از اونجا بیرون بری اماچاره ای نبود وداشتیم به لحظه خداحافطی از دریا نزدیک میشدیم وباید برمیگشتیم کرج.
واینم کتابی که هدیه گرفتی