چندتاعکس از شیرینک شیطونکم

سلام گل سرسبد بوستان زندگی

چندتا عکس از دوران 19ماهگیت که شامل برخی ازشیرین کاری ها وشیطنت های شماست در زیر خواهم گذاشت.امیدوارم بپسندی.لازمه اشاره کنم به این مهم که اینها شامل عکس هایی هستند که موفق شدم ازت بگیرم والا شیرینکاری وشیطنتت به اینا خلاصه نمیشه طلا پسرم.

زمانیکه بریم پارک محوطه رویروی ساختمونمون اگه عمو باغبون رو نبینی خودت شروع میکنی به بازی کردن وتجسس بین چمن ها.این چمن ها هم همونایی هستند که مدتی پیش ازشون چندشت میشداااااااا.حالا حسابی مشت ومالشون میدی.منم اجازه میدم حسابی بازی کنی وبعد دستات رو میشورم

خسته که بشی میری سمت وسایل ورزشی بزرگسالان .هنوزم خیلی با احتیاط از بلوک های محوطه پارک ها عبور میکنی.دورت بگردم اینقدر محتاط عمل میکنی.

از این وسیله بیشتر از همه خوشت میاد.نگاه کن:

میری بالا ومیشینی روی اون ...بعدش سعی میکنی دستگیره ها رو که به وزنه متصل هستند بگیری وبکشی پایین

هرچند خیلی کم اما موفق میشی دستگیره ها رو بسختی جابجا کنی..اینجا صدای مامان بلند میشه:عزیزم مراقب باش خیلی خطرناکه ...ممکنه به خودت آسیب بزنی...

دیدی خسته شدی...اما شما بروی خودت نمیاری...قربون این غرور مردونه ات برم من.ودوباره......

وقتی یهویی دستگیره ها رو رها کنی قیافت این شکلی میشه دیگه جان مادر

خوب خداروشکر شاهزاده کوچولو تصمیم گرفته بیاد پایین قبل از اینکه مامان مداخله کنه.

اما یه مدل دیگه داری باهاش بازی میکنی

چه خوب شد دوست مهربونت شکیبا جون اومد هااااا.شکیبا خیلی دوست داره همینکه  میبینتت تا حسابی نچلونتت ولت نمیکنه.

وقتی بهت میگیم:آرین موش شو...به قربون اون صورتک نازت برم من.

از شیطنت هاییکه یکماهی میشه شدت یافته اینه که هروقت هرجا پیاده حرکت کنیم یهویی برخلاف جهت ما شروع میکنی به دویدن ودر همون حین حسابی از سر ذوق جیغ کشیدن!!!!بماند که گاهی حسابی خسته میشیم ومجبوریم بغلت کنیم وادامه مسیر بدیم وحتی دنبالت مسافت اومده رو برگردیم اونم با دو.اما همه اینا فدای یه تار موت.میدونم این رفتار ها گذرا هستند وبقول قدیمیا بالاخره از سرت میفتند.همینکه اونو بازی محسوب میکنی وشاد میشی واز ته دل میخندی یه دنیا ارزش داره برامون .بارها شده این حرکت رو تکرار میکنی که صدای خنده اطرافیان هم بلند میشه اما خداروشکر مامان وبابای صبوری داری.وهرگز به خودمون اجازه ندادیم حتی فریاد  بزنیم شایدگاهی مواقع پیش بیاد خیلی هم خشمگین بشیم اما لبخندت همچی رو از یادمون میبره.

وقتی یه مسافتی دور شدی برمیگردی ببینی کسی به دنبالت میاد یا نه.هرچند در هر صورت فرقی به حالت هم نمیکنه ودوباره به دویدن ادامه میدی حتی دنبالت هم نیایم(امتحانش کردیم بارها)

تا بالاخره اینطوری میشه...بعلهههههههههههه آتیش پاره خان.ببین چطور سرکارمون میذاری؟!

وقتی آرین خان میگه هیسسسسسسسسسسسسسسس

اینروزا شدیدا علاقه مند به خوردن پف فیل وانگور وهندونه شدی.میگی ماما پوف...یعنی پف فیل میخوام یا اگور یعنی انگور وبه هندونه میگی هندون.