جیگر طلامون 23ماهه شد
سلام عشقم
23ماهگیت مبارک عزیزترینم
امروز 23ماهه شدی شروع نیمه پایانی ماه پایانی پاییز...روزی که اولین برف سال 92بارید..یعنی رحمت خدا شامل حالمون شد(عکس های این روز برفی در آتیشگاه رو هم در پایان پست برات میذارم)....
امروز فهمیدم پسرم 2دندون دیگه هم به جمع مروارید هاش اضافه کرده(١٦دندونه شده).....
این ماه جهش قابل ملاحطه ای در کارها ورفتارهایت مشاهده میشد.پسرم یهویی بزرگ شده...خیلی قشنگتر وبهتر از قبل حرف میزنه....از اتفاقاتی که افتاده یا شنیده میگه با زبون بچه گونه اما کاملا مفهوم....پسرم کم وبیش شعرهایی که براش میخونیم با کمک ما میخونه(اتل متل توتوله...یه توپ دارم قلقلیه...حسنی نگو بلا بگو...واین شعر هم داخل حموم با کمک مامان میخونه
من اردک زردی دارم ....آب دوست داره خیلی زیاد...وقتی میرم توی حموم فوری به دنبالم میاد...اونو میذارم توی آب ...چون بلره شنا کنه...خوشش میاد توی حموم ...کواک کواک صدا کنه...
واز حموم که در میای ومشغول خشک کردنت هستم اینو باهم میخونیم
حالا دیگه تموم شده حموم وبازی کردنم...حوله گرم ونرم دارم ..میپیچمش دور تنم..حوله منو خشک میکنه...حالا دیگه لباس میخام..مثه یه دسته گل میشم تا از حموم درمیام...
داشتم میگفتم که این پسر نازنین چقدر مرد شده ماشاالله
خودش با اسباب بازی هاش برای دقایقی بخوبی سر گرم میشه وبازی میکنه بدون دخالت ماگاهی الگوی بازیهاش همون بازیهای مامان وبابا باهاشه که برامون بخوبی شرح هم میده..از مامانش میخواد شب ها براش قصه بگه...خیلی از مفاهیم مثه گرم وسرد .سفت وشل..بالا پایین وتندویواش وخیلی های دیگه رو بخوبی میدونه که من حضور ذهن ندارم بنویسم اما صداها وجمله هاش رو تا حدودی مامانی ضبط کرده...خودش در غذا خوردن سهیم میشه...خودش در دراوردن وپوشیدن اکثر لباسهاش کمک میده....یه کلام پسرم مرد شده...مهربون وبا ادب....کنجکاو وباهوش همچنان...وشیرین ودوستداشتنی تر از قبل....
هر روز که میگذره تحسین وتمجید اطرافیانش رو به نام خودش ثبت میکنه.وقلب مامان وبابا رو سر شار از عشق وبودن وماندن ....تبارک الله
البته یه عیبی که داره اینه زیادی خودشرو با شیرین زبونی تو چشم میکنه چشم بد ازت دور باشه مادر الهی
راستی برای بار دوم در این ماه بود که رفتی آرایشگاه وموهات رو مرتب کردیم دفعه اول 18ماهه بودی...اینقدر موهات نازه نیاز به آرایشگاه نداره ماشاالله فقط برای مرتب کردن میبریمت آرایشگاه...
٢٣ماهه شدنت مبارک آقا آرین من
ستاره های هندسی
دومینو برجسته
مداد شمعی شش رنگ آریا
هدایای این ماه شما از طرف مامان وبابا
مبارکت باشه الهی امیدم
عمه جون هم تو این ماه برات چند تا سی دی کارتونی خریده بود که بهشون علاقه داری.
اسباب بازیهای این ماه رو مانند سایر ماههامتناسب با رشد جسمی وحرکتی وذهنی شما خریداری کردیم تا در پیشرفت رشد وسیر تکامل رشدتون کمک کننده باشه..مرگز خرید بازی های فکری که برات خرید میکنیم مشاورین توانایی داره که بخوبی مراجعین رو در انتخاب اسباب بازی مناسب سن کودک یاری میدهند وبسیار خوش برخورد میباشند.نام مرکز فروشگاه پروفسور کوچولو در کرج هست.
حالابریم عکس های دیگه از این ماه شما رو ببینیم
البته در ادامه مطلب:
تصاویری از خمیر بازی پسرم با کمک مامانی
علاقه مند بودی با خمیرها هتی هیس هیس که نام ماری هست که شخصیت اصلی کتاب داستان مورد علاقته درست کنی..اول چند تا مامان درست کرد بعدش
قربون پسرم که با دستای کوچولوش داره مار درست میکنه
اینم اولین کار دستی خمیری پسر گل من
آفرین خیلییییی خوشگل شده پسر با استعدادم
در این ماه برای اولین بار پسرم طعم کاکایو رو چشید البته بازهم با مخالفت من وخرید پنهانی بابایی برای شما
این اسب بادی هم یه روز که رفته بودیم فروشگاه اسباب بازی اولش همچین عاشقانه بغلش کردی وبعد سوارش شدی...ومیگفتی پیکو...پیکو...مامانی ابسه....این ابسه...اصلا هم پایین نیومدی...دوست نداشتم همون لحظه برات بخرم تااین عادت رفتاری دروجودت نادرست رشدپیدا نکنه...اما بابا کاطم سریعا برات خریدش...
پدر وپسر خوب باهم دست بدست میشین ها
خوب حالا نوبت برف بازی شد:
همونطور که اول پست گفتم حالابریم از برف بازی در اولین روز برفی امسال عکس بذاریم دقیقا روزیکه 23ماهه شدی:
قربووون پسر مهربونم که گوش گیر هاش رو دراورده تا گوش های بابایی رو گرم کنه.
لبهات همیشه خندون باشه امید زندگیمون...آرزوی مامان وبابا همیشه اینه...دیدن خنده زیبات....همیشه بخند گلم...