شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

بقچه عشق

ماه زودی از پشت ابر دربیااااااا

1392/4/10 15:31
460 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااام شیرینتر از عسلم

هفته پیش بعداز ظهرجمعه  ٣١خرداد٩٢بود که باباعباس زنگ زد خونمون تا صدای تورو بشنوه وحالت رو بپرسه (طبق عادت همیشگی بابا عباس جون مهربون )وبعداز احوال پرسی همیشگی  بصورت غیر منتطره ازمون خواست باهم بریم باغ ورده.از١٢فروردین گذشته دیگه فرصت نکرده بودیم بریم باغ.ماهم از خدا خواسته وبیشتر هم  بخاطر شما گل پسری تصمیم گرفتیم به دعوت بابا عباس پاسخ مثبت بدیم اونم با جون ودل.

این دفعه ساک لوازم شما رو باخودمون نبردیم چون قرار شد ساعت ٥بریم وتا ٩برگردیم.(جز چند تا لوازم ضروری شما که توی کیف مامان جا دادم ).لباس پوشیدیم وآماده شدیم برای رفتن.

فکر نمیکردم اینقدر از دیدن باغ بوجد بیای.آخرین بار که اومده بودیم زود خسته شدی و اصرار داشتی بریم جای جدیدومتنوع. وماهم بدین منطور  برای دیدن روستای ورده رفته بودیم  از باغ بیرون.. اما اینبار تمام مدت در باغ بودی اونم شادو خوشحال.الهی دورت بگردم که عاشق طبیعتی.خیلی کنجکاوانه همه چی رو بررسی میکردی.از سنگ وخاک گرفته تا گل ودرخت .....

از خاطره قشنگی که اونشب رخ داد ماجرای  ابر وماه بود که الان برات مینویسم:

نزدیکای  غروب ماه اونم تقریبا کامل تو آسمون دیده میشد(چون پس فرداش نیمه شعبان بود)همچنین تکه های کوچک وبزرگ ابر هم در آسمون بچشم میخورد.

همیشه دیدن ماه در آسمون خیلی خوشحالت میکنه ایندفعه هم همینطور بود .

بوجد اومده بودی ودایم همه(مامان- بابا- بابا عبا- ووااا) رو صدا میزدی وبا انکشت اشاره ماه رو نشونشون میدادی ومیگفتی ماه ...ماه....

تا اینجاش که قضیه عادی بودماجرا از اونجا شروع شد که  ماه یواش یواش رفت زیر یه تکه  ابر تا کامل ناپدید شد.این قضیه خیلی برات جالب بودفریاد میزدی وناپدید شدن ماه رو به هممون متذکر میشدی .با اصوات نامفهوم کودکانه ات توام با هیجان زیادسرو صدایی راه انداخته بودی که نگووووو

مامان بهت گفت عزیزم ماه رفته پشت ابر الان میاد دالی میکنه.صبرکن......اومد ...وبا این صحبت ها تا دراومدن دوباره ماه آرومت میکردم.

این قضیه مرتب تکرار میشد دیگه آرین خان مامان دست از کاوش در اطراف برداشته بود وتمام فکر وذکرش شده بود جریان ماه وابر...بطوریکه یه لحظه هم ازش چشم برنمیداشتی.سوال

تا اینکه یه ابر بزرگ اومد روی ماه رو کامل گرفت واینبار خیلی غیبت ماه طولانی شد وصبر گل پسر هم لبریز  اینبار دیگه جیغ میزدی وبا انگشت اشاره در هوا بسمت ابر وماه توی آسمون میگفتی ماه...ماه....ابر...ابر....وبا دستت ابر رو ده میکردی یعنی برو کنار ماه رو ببینم .کلافهالهی قربونت برم آخر سر هم که دیدی فریاد هات بی نتیحه است به هممون متوسل شده بودی که ماه رو برات از پشت ابر دربیارند.کلی خندیدیم از دست تو قندک.قهقهه

جالبتر اینکه جریان پیگیری ابر وماه تا به ماشین هم کشیده شده بود درمسیر برگشت به خونه از پنجره ماشین ماه رو دید میزدی واینکه دیگه ابری روی ماه رو نگرفته  بود لبخند رضایت بر لبانت نقش بسته بودوسرت رو چسبونده بودی به شیشه پنجره ماشین سفت وسخت وماه رو تماشا میکردی.ابرم که دیگه جرات نداشت بره  سمت ماه ...نیشخند

در ادامه چند تا عکس از اونروز شما در باغ میذارم :

 

 

 

 

آرین:میگم مامانی بازم پفک خریدی که؟تعجب

 

آرین:مگه خودت نگفتی پفک خوب نیست بخوریم....هااااا داشتیممممم؟؟؟!!!!متفکر

 

آرین:منکه پفک نمیدوستم پس بذارمش اونور.افسوس

 

برم سراغ یه غذای بهتر .چشمک

 

بهتره آتیش درست کتم تا ماهی کباب کنم بخورم.مامان ایرانم واسم ماهی آورده چون میدونه من ماهی خیلی دوس دارم.خوشمزه

 

مامان ایران جونم بهتر نیست این چوب بزرگه رو بسوزونیمتعجب

 

چوب نازنین زود باش خودت برو تو آتیش.

ازاینکه جورابات رو کشیده بودم روی شلوارت هم کلی خندیدیم.آخه خیلی بامزه شده بودی .آخه در بالا اشاره کردم که وسایل زیاد برات نیاورده بودم برای اینکه جشرات خاکی پاهات رو نگزند این تدبیر رو بکار بردم که خدا روشکر کار ساز هم بود.(درباغ بابا عبا در این فصل حشراتی هست که بدجور بدن انسان رو میگزه ومتاسفانه چون اومدن به باغ یهویی شد بهترین کار ممکن رو انجام دادم )

بار الهی دردانه ام را حافظ باش که تو بهترین نگهبانانی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان کوثری
22 تیر 92 17:42
با سلام تم پارتی با خدمات زیر درخدمت شماست: حتما سر بزنید و نمونه کارهامون رو ببینید شاید خوشتون اومد http://temparti.blogfa.com/ انواع تم تولد (هم طراحی و هم چاپ) هر طور شما بخواین تم جشن دندونی ، جشن سیسمونی ، جشن قدم ، جشن الفبا و... انواع تقویم(حتی متناسب با تم مورد نظرتون) انواع قاب و فریم عکس ساخت کلیپ جشن تولد و جشن های دیگه ساخت کلیپ از عکسهای کوچولوتون ثبت و یادآوری خاطراتی که هیچ وقت تکرار نمی شن همه جوره در خدمت شما هستیم طراحی و آماده سازی گیفت های مخصوص جشن منتظرتون هستیم حتما به ما سر بزنید
محمدحسين***قهرمان كوچك***
22 تیر 92 18:36
سلام دوست خوبم.من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردم.به رایتون نیاز دارم لطفا لطفا کد 343 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید. ممنون.بهم خبر می دین که رای دادی یا نه؟ دوستتون دارم....منتظر راي تون هستم....
مامان سونیا
26 تیر 92 9:45
همیشه به گردش باشید اونم توی باغ
وای که چقدر بانمک و باهوشه این ارین خان ماه رو تا خونه دنبال کرده که دیگه نره پشت ابرها قربون این گل پسر بشم من که انقده نازه

ممنون خاله جون شما همیشه به آرین لطف دارین.واقعا تا رسیدن به خونه سرش چسبیده به پنجره بود وماه رو تماشا میکرد نمیدونم خسته نمیشد وروجک در حالیکه چشماش غرق خواب بود وکاهی چرت هم میزد

سارا زارع
27 تیر 92 18:04
سلام گلم .به آلوچه بابا و مامان هم سر بزن خوشحال ميشم.

با کمال افتخار دوست خوبم

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد