عشقم آرین طلا 15ماهه شده .
سلام تمام زندگی مادر.
15ماهگیت مبارک باد
15ماه شدکه خونه ماسرشار از عشق وطراوت شده.خداوندا هزاران بار تورا شاکرم از عطا وکرمت.
15ماه خوب وشیرین از با تو بودن در خانه امان میگذردآنقدر شیرین وشاد که گویی غم هایی که داشت نامرئی اند نه بهتره بگم اصلا غمی نداشته ایم.
در سرای گل فروشان گرچه گل بسیار هست
مثل تو پیدا نمودن مشکل ودشوار است
در این ماه پسر نازنینم در راه رفتن خیلی خیلی مهارت پیدا کردی وقسمت عمده ای از استرس های من رو که در حین راه رفتن شما داشتم از بین رفته خداروشکر.
فردا نوبت چکاپ دکتر داری وچون مامان با یک هفته تاخیر پست 15ماهگیت رو مینویسه والان فرصت دست داده تا اونو بنویسم دیگه نتیجه چکاپ شما رو بعدا پیوست این پست خواهم کرد.
هنوز از دندون جدید خبری نیست فقط تورم ودرد ش هراز گاهی اذیتت میکنه .(7دندونه مامان)
برنامه غذایی شما همچنان روال سابق رو داره ودر این ماه پسته رنده شده هم در برنامه صبحانت گنجوندم.در کنار بادوم وگردو که قبلا میخوردی.البته هرکدوم به نوبت در یک وعده.وهمچنین ماهی بخار پزهم به عذاهات اضافه شده.
این ماه بیشتر برنامه های تفریح داشتی چون هوا خوب شده وانشاالله مامانی سعی داره برنامه ریزی منظمی داشته باشه تا شما رو پارک وگردش با کالاسکه وهمین طور پیاده روی بیشتر از قبل ببره.
ماشین بابا وبابا عباس وآقا جون رو از سایرین افتراق میدی وبا اشاره به اون اسم صاحبش روهم میگی.رنگ های حلقه های هوش رو افتراق میدی وهرکدوم رو نام ببریم اونو شناسایی میکنی.
دایره لغاتت:
بابا=بابا........ماما=مامان.......بابا عبا=بابا عباس.........آگا=آقاجون......درد=زرد
اخبار=اهبا.....آبی=آبو......آب=آب.......ددر=ددر.....جائو=جارو.....گل=گل.....دیجه=دایی
دنگ=زنگ......عمو=عمو......آجه=آجی(خاله نگین ).....هاپو=هاپو.......
دیش=جیش.......ارتیا=ارشیا.......دوغ=دوگ.....نارنجی=آنجه.....اپل=سیب....
باپا=شوت کردن توپ رو میگی......جوجو=جوجو......دوتا=دوتا
گلچینی از عکس های این دوره رو برات میذارم :
تماس ضروری دارم خیلللللللللللللیییییییی ضروری.
ماکارانی خوردنت رو قربووووووووووووووون عشقم
علاقه زیادی داری به قایم کردن ماشین هات در زیرمبل حتی با زور
بعدش هم که دیگه نمیتونی درشون بیاری ازمامان کمک میخوای با این ژست.
اینم بازی جدیدشما باتکرار در طول روز!!!!!!!!!!!!!!!
علاقه داری مثل سابق از پنجره بیرون رو تماشا کنی.گاهی پنجره رو مجبورم ببندم با وجود اصرار زیاد شما به بازکردنش که یکبار متوجه شدم شازده پسرمشغول کندن شیشه مات کن هستی تایه وقت جلوی دیدتون رو نگیره.
آماده برای رفتن به پارک با باباعباس(همینجا از باباعباس عزیزتشکر میکنم که روزهایی که مامان کار داره زحمت بیرون بردن شما رو برعهده میگیره وشماهم خیلی دوسش داری )
همچنان علاقه مند به دکمه ولوم.
مامان:
آقا آرین باباعباس پشت در منتظره تا باهم برین ددر....لطفا دست از سر اون دکمه زبان بسته بردار مامان جون.
اینم یه عکس ازپسر عزیزم درست روزیکه 15ماهه شدی
خداوندا عزیزم رو به تو میسپارم پشت وپناهش باش.