شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

بقچه عشق

نوگل زیبای زندگیمون 14 ماهه شد

1391/12/17 0:28
386 بازدید
اشتراک گذاری

             

البته با عرض پوزش چون با 2روز تاخیر اومدم بگم:

پسر نازنینم .....ثمره عشق پاک مامان وبابا:

                             14 ماهگیت مبارک

آرین 14ماهه من مثل همیشه هر روز زیباتر،دوست داشتنی تر،شیرین تر

،مهربونترو.......از روز قبلت  میشی.

اول از همه میخوانم:

                                بسم الله الرحمن الرحیم

وان یکادالذین کفرو لیز لقونک بالابصارهم لما سمعوالذکرویقولون انه لمجنون وما هو الا ذکر للعالمین

وبعدش از کارهایی که بلدی انجام بدی خواهم گفت:

چیدن مکعب های بازی روی هم تا 3مکعب-پروخالی کردن کامل سطل حاوی ساختمون سازی هات وهمچنین پروخالی کردن کاسه آب(از10ماهگی این کار رو میتونستی انجام بدی اما الان مسلط تر وکاملتر شده)-لیوان آب رو تقریبا دیگه به تنهایی میخوری وخیلی کم وگهگاه از آب رو میریزی رو ی لباست-از مورد علاقه های اینروزهات گرفتن قاشق در حین خوردن غذا میباشدالبته شما از 7ماهگی که غذای کمکی رو شروع کردی تمایل داشتی قاشق رو از دست مامان بگیری ومن هم اونو بهت نمیدادم تا بخودت آسیب نزنی.اما الان یه قاشق میدم به شما ویه قاشق هم خودم برمیدارم تا هم شما خودت غذا بخوری ولذت ببری وهم من بتونم خوردن شما رو کنترل کنم وغذای کامل بخوری.

من وبابایی عاشق اینجوری ماست خوردنتیم  گل پسر.

ای جونممممم مرد کوچولوی منو ببینید .نووووش جوووونت مامانی

نکته قابل عرض اینکه هرگز موفق نشدم برات پیشبند ببندم یا پارچه زیر پات بندازم.بدجوری این کار ناراحتت میکنه حالا علت چیه؟؟؟؟والا نمیدونم .امیدوارم بزرگ شدی حتما اینو ازت بپرسم شاید فهمیدم بالاخره!!!دیگه باید هر بار که خودتون میل به خوردن غذا دارید کلهم لباساتون عوض بشه گاهی هم باید حتما حمامتون کنم.بستگی داره به عمق فاجعه.ههههههههههههههه

از بحث غذا خوردن بگذریم ....داشتم کارهای اینروزات رو میگفتم که :

اعضای بدن رو که در پست 13ماهگیت بهش اشاره کردم وبلد بودی شکم هم بهشون اضافه میشه که یاد گرفتیش.

مامان:آرین چشات رو ببند...سریع چشمات رو با فشار میبندی وچشات یه نقطه میشه نمیدونی دلم غش میره برات عسلم.

مامان:دستات رو ببر بالا.....واین کار رو انجام میدی.....مامان:پاهات رو باز کن؟پاهات رو ببند؟وشما همه رو انجام میدی.مامان:سوت بزن؟وشما دو انگشت سبابه رو در دهانت میگذاری وحالت سوت زدن میگیری هرچند صدای سوتت درنمیاد اما خیلی بانمک میشی پسر خوردنی من.مامان :آرین عطسه کن؟آرین:آاااچه

تقلید صدا میکنی ناناس مامان.مخصوصا خندیدن.اگه کسی بخنده شما هم با صدای بلند همراهی میکنی.صدای جیر جیرک رو البته با آهنگ مخصوص خودت درمیاری.

کلماتی که جدیدا به کلمات قبلیت اضافه شده:جاجو:جارو....دیش:جیش....اده:بده....آگا:آقا........پسر باهوش من نکنه میخوای زود به حرف بیفتی ومامان وغافلگیر کنی...ها؟؟هزار ماشاالله داری پسر خوشگلم.

تا حدودی با مفهوم پی پی و جیش آشنا شدی. اینقدر که زمانیکه جیش یا پی پی میکنی در پوشکت تازه انگشت اشارت رو به سمت در دستشویی میگیری ومیگی دیششششششش.البته من اصلا عجله ای برای یادگیری و آموزشت ندارم..فقط در حد آشنا شدنت با مفهوم آنها کافیه تا در زمان خودش بتونی راحتتر آموزش بگیری.

در راه رفتن هم تا حدودی از قبلت مسلط تر شدی اما هنوز مامانی موقع راه رفتنت پا به پات ودورادورت راه میاد ...آخه خیلی از زمین خوردن میترسم مخصوصا آسیب به سرت.

عاشق غذاهای انگشتی هستی.مثل تکه های موز -سیب زمینی پخته-نان-برنج-وپاستا .به میوه هایی که میخوری آب پرتغال هم از این ماه اضافه شده...البته زیاد استقبال نمیکنی اما مامانی بازم با ترفندهای مخصوص خودش اونو به خوردت میده گل پسر.

هنوز هم شیر مامان رو میخوری اما فقط در خواب واکثرا شب ها.در کنار اون شیر خشک هم ادامه داره.اما اونچه که برام خیلی جالبه اینه که با وجود اینکه شما شیر خشک هم میخوری  اما عجیب بهم وابسته ای....نمیتونم بیشتر از 2ساعت جایی بذارمت .آخه افرادی رو دیدم که   ادعامیکنند بچشون فقط شیر خودشون رو خورده وبس اما همون بچه ساعتها بدون مامانش نزد دیگران نگهداری شده ودریغ از اینکه دلتنگ ماما نش بشه.اما پسر نازنین مامان اینطوری نیست واین خودش از نظر من یعنی مهربونی....مامان دوستی به معنای واقعی .....عشق من فدات بشم الهی.

اما از رانندگی پسر با استعداد وباهوشم بگم .ماشین شارژیت رو روی کمدلباسات جاسازی کرده بودیم تا زمانیکه تونستی ازش  استفاده کنی بیاریمش پایین .(مامان اصلا دوست نداشت برای سیسمونی شما اونو بگیریم چون کلابا گرفتن لوازم غیر ضروری وجاگیرموافق نیستم  اما بخاطر اشتیاق واصرار مامان ایران سکوت کردم چون خودشون اونو مثل دیگر وسایل سیسمونیت واست خریدند عزیزم البته شوق بابایی برای خرید اون هم قابل چشم پوشی نیست)ماهم فکر نمیکردیم که  به این زودی ها باید بیاریمش پایین.علاقه روز افزونت به ماشین که دیگه برای همه روشن شده عسلکم تاچند روز پیش که ماشین شارژیت رو آوردیم پایین برای خونه تکونی استقبال بسیاری ازش کردی .دوست داشتی بشینی داخل ماشین  پشت فرمون وخیلی سریع هم با فوت وفن پدال گاز وفرمون آشنا شدی.قربون قدو بالات بشم من عسلم اگر هیکلت اندازه ما بزرگ ها بود که بتونی پشت ماشین های ما هم بشینی مطمئن بودم گواهینامت رو سریع میگرفتی .باهوشترینم عاشقتم که اینقدر بااستعدادی.

توپ رو شوت میکنی البته حالت ایستاده ویه دستت در دست مامان وگرنه میوفتی با هر شوت کردنت.اما گاهی خیلی قشنگ ومحکم شوت میزنی.شایدم میخوای فوتبالیست بشی آقا آرین قهرمان.

خدای مهربونم عزیزدلم را به دستان توانای تو میسپارم تا از گزند هر چه بدی هست  در امانش داری.خودت حافظ گلم باش که بهترین نگاهبانانی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

فرزانه مامان آرین مهر
17 اسفند 91 8:10
سلام عزیزم .انشالله که خدا آرین جون را برات حفظ کنه دیگه مردی شده برای خودش .میبوسمش از راه دور

مرسی خاله مهربونممممممممممممممممم منم بوووووووووس

نگین
17 اسفند 91 10:34
دردت به جون خاله فدای ماست خوردنت خدااااااااااااااااا

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

مامان ارشیا
17 اسفند 91 22:47
14 ماهگیت مبارک عزیز دلم@};
فدای اون ماست خوردنت بشه خاله الهی

یه عالمه بوووس برای ارشیا جونی ومامانی مهربونش

مامانی مهدیار
18 اسفند 91 7:26
نانازمو ببین چه ملوس می خوله ماستشو.مامانی چه خوب که میذاری نانازمون هرطور که راحته غذاشو بخوره.مهدیار منم از 7ماهگی به کمک داییش توپ شوت می کرد الان بهترین ضربه ها رو می زنه در حد یه بچه ده ساله.خیلی خوبه که آرین جون هم تو این سن کم ایقد بلده

قربون مهدیار گلم برم من.آره مامانی آرین هم همین طور که میگین بود از 7ماهگی نگهش میداشتیم توپ شوت میکرد البته قدرت پاهاش از 4ماهگیش بهمون ثابت شد چون وقتی تو کریرش بود هرکسی میومد نزدیکش جفت پا محکم میزد به سینه طرف مقابل واقعا محکم ها مثه یه بچه بزرگسال ههههه شیطون بلایی هستند این وروجکا...خدا حفطشون کنه.




فائزه مامان مهدیار
18 اسفند 91 13:52
14 ماهگیت مبارک آ"رین جون
نوش جونت ماستی که میخوری
راستی فرزانه جون بدو بیا که خصوصی داری


ممنونم عزیزم.اومدممممممم

مامانی درسا
19 اسفند 91 3:57
نوش جونت عزیزم چه خوشگل ماست میخوری 14 ماهگی هم مبارک انشاالله 140 سالگی

ممنونم خاله جون.

مامان سونیا
20 اسفند 91 9:44
14 ماهگیت مبارک عزیزدلم وای چه خوشگل ماست میخوره گل پسر

ممنونم دوست خوبم شما همیشه به آرین لطف دارید
پگاه
20 اسفند 91 18:51
فرزانه هزار ماشالله به آرین

آرش که غیر از مامان و بابا و دددر و غا ( غذا) آغ ( داغ )

دیگه چیز زیادی نمی گه

قطعا" ـرین جون خیلی باهوشه

ماشاالله پسرمون این همه کلمه میگه مامانی نگووووووو چیز زیاد نمیگه.آرش عشق منه نبینم پشت سرش؟؟؟؟؟بووووووس

انسیه
22 اسفند 91 0:55
فرزانه جون این لباس هندونهایش چه ملوسش کرده فداش بشم بامامان بی معرفتش که به دوستاش سرنمیزنه

اومدددددممممممممم عزیزمممممممممممممممممم

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد