شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

بقچه عشق

شانزده ماهگی آرین نفس مباااااااااارررررررررررررک

1392/2/25 0:21
354 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماه پسر نازنینم آقا آرین گل گلاب.

عزیزترینم 16ماهه شدنت

                     مبارک

                

            سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com

 پسر نازنینم اینروزها دیگر متوجه گذر زمان نمیشم.با تو بودن برای مادر شده همه چی.مرد کوچولو اما بزرگ من بینهایت دوستت دارم.

لحظه لحظه زندگی مادر پر شده از بودن تو.............خندیدن تو............بازی کردن تو...........گریه کردن تو................غذاخوردن تو..............بالندگی تو و.........تو...............تو............فقط تو

          و

                 من به قربووووووووووووووون تو نازنین پسرم

انگار همین دیروز بود پرستار بخش زایمان یه جوجوفنقلی ناز پیچیده شده در پتوی آبی رنگ رو آورد وداد بغلم وگفت اینم آقاپسرشما.

ومن باخودم تکرار کرده بودم ...پسر من ...پسر فرزانه وکاظم.......

ای خدا چقدر چهره معصومت زیبا ودوست داشتنی ترین بودبرامون.پسر ٣کیلو ٣٥٠گرمی مادرتو در خواب ناز بودی ومادر عاشقانه واز سر شوق اشک میریخت ونگاهت میکرد.میبوییدت وسراپا چشم شده بود  ویه لحظه هم چشم از صورت قرص ماهت برنمیداشت و متوجه نشده بود  که چند بار از پرستار پرسیده بود  پسرم سالمه؟؟؟

وحالا از آن دوران ١٦ماه گذشته وحالا همه دنیای مامان وبابا شده این آرین خان باهوش ومهربون.

          

                                        

عزیز دل مامان فرزانه در این ماه در تمام امور پیشرفت خوبی داشتی خدا رو هزاران مرتبه شکر وسپاس.

 

تعدادلغاتی که میگی بیشتر شده البته سعی داری تمام کلماتی که می شنوی رو بگی حتی گاهی نامفهوم وفقط ادای آهنگ کلمات رو انجام میدی.پسرم اسم خودش رو میگه.اینطوری:

مامان:اسمت چیه؟             آرین:آینن(ساکن روی حرف ی وفتحه روی ن اول)

الانم چند تا از کلمات که یادم هست رو مینویسم برات :

پاک =پارک            عمو=عبوووووووووووووو                 گردن=گدن

پرده=پده               بنفش=بنم(بافتحه روی 2حرف اول)  عمه=عمم

چرخ=چخ               برای باز کردن در پنجره وغیره=باس(جمله امری)

دیروز داشتیم باهم تو پارک قدم میزدیم که خانمی نون لواش خریده بود وبه ما نزدیک میشد چند قدمی مونده بود بهمون برسه سریع برگشتی به سمتم وگفتی ماماااااااوبعد اشاره به خانم کردی وادامه دادی ...نوووووووووووووو

ای خدا از دست تو شیطونک ......حسابی این حرکتت غافلگیرم کرد..از طرفی خجالت کشیدم واز طرفی هم میخواستم درسته بخورمت شیرینک من.بنده خدا اون خانم تکه ای از نون رو به شما داد وشما هم چنان ذوقی کشیدی که نگووووووو.انگار نه انگار دقایقی پیش صبحونه خورده بودی پسملی.قهقهه

در این ماه لثه های دوطرف بالا وپایین (4دندون کرسی)خیلی ورم کرده که دل مامان ریش میشه برات عسلکم.بعضی وقتها با مسکن دردش رو آروم میکنم.ودر این ماه تقریبا چند روز پیش بود که یکی از اونها جوونه زد.یعنی نهمین مرواریدت.            

                           مبارکت باشه نفسم

بیقراریها وبی اشتهایی های این ماهت هم همین مسئله دندون دراوردنت دامن زده که دعا میکنم هرچه زودتر وراحتترباقی دندون هات  دربیان وعزیزدلم بیشتر از این دیگه اذیت نشه.گریه

اما

جونم برات بگم که وقتی میخوام بخوابونمت اول جلوی شما شروع میکنم دونه دونه عروسک هات رو نمایشی خوابوندن وحتی سایر اسباب بازیهات رو مثل ماشین وهواپیماو...وبعد میرم سراغ اعضای خانواده مثلا میگم مامان جون لالا کرده ...آقاجون لالا کرده والی آخر...(یکنفر هم نباید از قلم بیفته وگرنه بهم یادآوری میکنی)بعدکه همه رو خوابوندم میگم حالا نوبت آرین شده چشاش رو ببنده لا لا کنه.یه روز ظهر خواستم بخوابونمت یادم رفت اعضای خانواده رو بخوابونم طبق روشی که گفتم وفقط اسباب بازیهات رو خوابوندم دیدم از روی پام غلت زدی واومدی پایین ورفتی سراغ اسباب بازیهات که گوشه خونه چیده شده بودند(مثلا خوابیده بودند)ودیدم شروع کردی به گفتن پشت سرهم وتندتند این کلمات عبا(بابا عباس)..دیجه(دایی)...آجه(خاله)..آگا(آقاجون)...عمم(عمه)...یعنی مامان این افراد رو نخوابوندی حواست باشهههههههههه.ای به قربووون هوش تو پسر برم من.ماچاینم یکی دیگه از شیرین کاریهات در این ماه.

 

ودیگه خلاصه کلام اینکه :

آرین 16ماهه من=جیگرررررررررررررررطلاااااااااااااااااااااااااااااااااااا...عمر وجون مامان........عشققققققققققققققققق...........نفسسسسسسسسس

                               

پروردگارا دردانه ام ...پسر عزیزم رو به دستان توانای تو می سپارم .دستان قدرتمندی که به بی همتایی آن ایمان دارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

فرزانه مامان آرین مهر
24 اردیبهشت 92 17:35
سلام 16 ماهگی آرین جون مبارک با این عکسهای خوشگلش
مامان سونیا
24 اردیبهشت 92 18:02
16 ماهگیت مبارک گل پسر قند عسل ماشاالله به این ناز دونه
مامان عبدالرحمن واویس
25 اردیبهشت 92 16:24
ارین جون مبارک باشه خاله امیدوارم همیشه درپناه حق وسایه باباومامان سالم وشادشادباشی
مامان ارشیا
25 اردیبهشت 92 23:25
16 ماهگی مبارک گلم همیشه شاد و خوشحال باشی پسر نازم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد