آرین در جستجوی سیم باند ضبط
امروز مامانی کمی کسالت داشت.آقا آرین ما هم طبق معمول نق ونق راه انداخته بود که یالا مامانی با من باید بازی کنی.
ماهم اطاعت امر کردیم وآرین کوچولو رو بردیم اتاقش تا رو قالیچه اتاقش که بگونه ای زمین بازیش هم محسوب میشه ماشین بازی کنیم.آخه ماشین بازی رو خیلی دوست داره.
خلاصه مشغول بازیت کردم وبااینکه زیادسرحال نبودم دلم نیومد ازت که محو بازیت بودی عکس نندازم
اما این سکوت لحظه ای بیش دوام نداشت وآقاآرین از بازی خسته شد.مامانی هم بغلت کردوبردت توی هال تاهم با اسباب بازیهای دیگه ات مشغول شی وهم مامانی که میخواست ناهاررو آماده کنه بتونه کنترلت کنه.
{البته قبل از اومدن به هال لباسات رو تعویض کردم چون خودت رو خیس کرده بودی.(گلاب به روت)}
......یهو متوجه شدم دیگه خیلیییییی آروم شدی!!!!!!!!!!بادوربین اومدم سراغت.
2تاییمون دست همدیگه رو خوب خوندیم.آرین:مامانی دیدیم باز؟؟؟!!!!
ببین این رو پیدا کردم.
برم بقیه اش رو هم از این زیر درآرم
مامانی شما چی گفتی؟؟؟؟(آرین سیم رو نکشی هااااا)
ببین بقیه اش رو هم یافتم.همیشه جوینده یابندست .مامانی مگه خودت همیشه اینو به بابایی نمیگی.
آره گلم اینم از امروز شما.خبر نداشتی که بابایی با چه زحمتی قبلا اون سیم رو استتار کرده بود.
خدا مامان ایران رو حفظ کنه که مدت کمی بعدش اومدپیشمون.تا مامانی هم کمی استراحت کنه وهم بتونه مطالب امروز رو بنویسه.