مراسم سوگواری طفل شش ماهه امام حسین (ع)
ا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
خستة خوابی بخواب، تشنة آبی بخواب
اصغر من لای لای چرا نخوابی بخواب
اصغر من لای لای
سلام عمروجون مادر
دیروز جمعه 17آبان 92 مراسم سوگواری حصرت علی اصغر (ع)در مصلی کرج مثه سال گذشته برگزار شد.خدا رو شکر که امسال هم پسر کوچولوی مامان سعادت شرکت در این مراسم سراسر نور ومعنویت رو داشت
ساعت 8صبح اونروز به همراه مامان ومامان ایران وعمه سمیرا برای شرکت در مراسم رفتیم مصلی.البته بابا جون مارو با ماشین برد.
چون دیشبش خیلی دیر خوابیدی وصبح هم زود بیدارت کردم این بود که جز برای دقایق اولیه که بیدار بودی بعدش در طی انجام مراسم سوگواری ونوحه خوانی خوابیدی.
همچنین صبح اونروز وقتی بیدارت کردم که برای رفتن به مصلی آمادت کنم چون از شب گذشته در مورد لباس های سبز که باید میپوشیدی وامام حسین (ع) در حد آشنایی با نام ایشون برات تعریف کرده بودم تا حدی میدونستی قراره کجاو با چه کسانی بریم شور وشوق رفتن داشتی...میگفتی ووایی(مامان ایران)..عمه ای بریم ..حسین ...وبعد سینه میزدی...
بعدش هم طبق عادت اینروزهات موقع بیرون رفتن از خونه سریع رفتی سراغ کوله پشتیت وهاپو وقور قورت .....گیر دادی اونا رو هم باید ببریم...تا داخل ماشین هر دوشون رو آوردی..بعد با هزار مکافات تونستم قور قورت رو داخل ماشین ازت جدا کنم اما هاپو رو دیگه نتونستم وبا خودت آوردی...آخه دوربین وکیف خودم هم بود عمه جون هم شیر برای نذر آورده بود کیسه نگهداری کفش هامون هم دستمون بود ومصلی هم خیلی شلوغ بود دیگه نمیتونستیم وسایل زیادی با خودمون ببریم عزیز دل مامان.
چند تا عکس ازت گرفتم عمه جون مهربون هم خیلی بهم کمک کرد :