شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

بقچه عشق

خرید زمستانه

1392/7/30 9:35
793 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر مهربونم

با شروع فصل پاییز فکر خرید لباس گرم مناسب زمستان وپاییزی برای شما رو توی ذهن داشتم تا در فرصتی مناسب بتونم اونچیزی که میخوام رو پیداکنم وبخرم.

البته پارسال برات خرید نکردم وشما از لباس های گرم که مامان ایران در سیسمونیت زحمتش رو کشیده بودند استفاده کردی.اما امسال دیگه برات کوچیک شدند وباید برات خرید میکردم.با خودم گفتم زودتر برای خریداقدام کنم بهتره چون هم فرصت برای انتخاب بیشتره وهم جنس جدید ومتنوع بیشتر.

شایدهم  به یمن خرید اونا  بارندگی داشته باشیم واز شر این هوای خیلی آلوده نجات پیدا کنیم انشاالله.گریه

البته دیگه منم خیلی زود برای خرید اقدام کردم .خوب اوایل پاییز لباس زمستانی چندانی  هنوز توی بازار نیومده ....یه چند تا مغازه هم که داشتند زیاد تنوعی نداشتندونپسندیدمشون ...تازه قیمتهاش هم  خیلی بالا بودند.مسئول فروشگاهی که اکثراخریدهای شما رو از اونجا میکنیم بهمون گفتند که آخر مهر ماه جنس جدید میارند.

این بود که امروز صبح (29مهر)که البته برای کاری  اداری من وبابا وشما رفتیم بیرون در مسیر برگشتمون به فروشگاه هم سر زدیم وخوشبختانه برات کاپشن شلوار زمستونی خریدیم وخیال منم راحت شد.نیشخندزبان

ناگفته نمونه که دیروز هم که مامان وبابا (به خاطر کسالت اینروز های مامان )رفته بودند تهران دکتر از خیابون بهار تهران برات چند دست لباس پاییزه هم خریدند که فکر کنم خرید پاییزه شما هم کامل شد حدود90درصد.

قبل از گذاشتن عکس یه قضیه رو هم برات تعریف کنم :

امروز حسابی مامان وبابارو سور پرایز کردی .الان برات میگم.در پست های قبل نوشته بودم که شما اصلا حاضر نیستی در صندلی ماشین کودک  بشینی وحتی صندلی عقب خود ماشین هم نمیشینی وفقط دوست داری صندلی جلوی ماشین روی پای مامان باشی.کلافه

 امروز صبح که مجبور بودیم برای کار اداری واجب از خونه بیرون بریم شما رو هم بناچار بردیم از شانس شما صبح بیدار نشدی وبه سختی بردیمت.ببخش پسر نازنینم گاهی شرایط به گونه ای میشه که مجبوری کاری که دوست نداری انجام بدی .اصلا دوست نداشتم از خواب ناز بیدار بشی اما خوب.....ناراحت

قسمت خوب ماجرا این بود که  با این حال که زیاد سر حال نبودی به خوبی در صندلی عقب ماشین نشستی وکمر بند هم بستی .تا رسیدنمون به پارکینگ عمومی طالقانی همونطور آروم وساکت نشسته بودی تازه به بابا ومامان هم بستن کمربند رو یاد آوری میکردی.بازبون شیرینت میگفتی مامانی کم کم بند.. بند.(یعنی مامان کمربند ببند) تا از بستن کمربندمون خیالت راحت نمیشد ول کن نبودی الهی دورت بگردم.

حتی نگهبان پارکینگ از دیدن این صحنه حسابی شگفت زده شده بود ومیگفت آفرین کمتر بچه ای دیدم آروم بشینه در صندلی عقب با کمربند.انگار واقعا چیز عجیب دیده بود .تعجب

همینطور هم هست والا ماخودمون هم تا به اونروز شما رو اینطور ندیده بودیم بطوریکه اولش نگران شدم نکنه خدای ناکرده کسالتی داری اما خداروشکر دیدنم نه آقا که بودی آقاترشدی به معنای واقعی ...قربونت برم من.

 

امیدوارم این کارت فقط مختص  امروز صبح نباشه وهمیشه اینطور باشی در کل چشمت نزنیم خیلی عالی بودی.همچنین انشاالله در صندلی ماشین کودکت(که الان گوشه خونه خاک میخوره) هم بشینی ودیگه کاملا خیالمون راحت بشه.منکه خیلی امید وار شدم عزیزکم.

البته چون ساعات تقریبا طولانی رو بیرون بودیم در زمان بازگشت اونم لحظه های پایانی خسته شده بودی ودوست داشتی کمربند رو باز کنی وبنا رو به نارصایتی گذاشتی اما خوب زیاد مهم نبود چون زمان بیشتری رو ساکت نشسته بودی بدون بهانه ونق.دیگه حق طبیعیته که خسته بشی عزیزم .

عکساش رو با موبایل گرفتم برات میذارم ببینی ولذت ببری آقا پسر گل من.

اینم عکس زمانیکه گل پسرم خسته شده بود

واین هم عکس کاپشن شلوار نفسم مبارکت باشه الهی عزیز دلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

فرزانه مامان آرین مهر
30 مهر 92 17:18
عزیزم قربونش برم که اینجوری ساکت نشسته واقعا هم جای تعجب داره چون بچه ها اروم نمیگیرند.
مبارک لباساش خیلی قشنگه اینشالله به سلامتی وشادی ازشون استفاده کنه


ممنونم فرزانه جون.آره خیلی آروم بودوخیلی عجیب.
مامان سونیا
1 آبان 92 16:41
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
"عید غدیر مبارک "



عید برشما نیز مبارک دوست خوبم.سپاسگزارم همیشه با پیام های پر مهرتون مارو شرمنده میکنید وطیفه ما نیز بود خدمت برسیم
مامان عاطفه
3 آبان 92 22:51
سلام عزیزم.من تو قسمت پرسش و پاسخ نظر شمارو خوندم که نوشته بودی سی دی بی بی انیشتین رو برای پسر نازت از سه ماهگی گذاشتی.میشه یکم در مورد سی دی بگی.پسر منم سه ماهشهمیخوام از الان براش سی دی بذارم.ممنون




سلام دوست عزیز.من سی دی بی بی اینشتین اورجینال نگرفتم برای آرین .بلکه به توصیه فروشنده سی دی 4تا دی وی دی بی بی اینشتین رو تهیه کردم که تمام قسمتهای این سی دی رو در 4تا دی وی دی گنجونده بودند با کیفیت عالی.اونو از شهر کتاب شعبه 4راه طالقانی کرج خریدم .از 3ماهگی حدود 10دقیقه از اونو براش میگذاشتمن وآرین داخل کریر با فاصله از تی وی تماشا میکرد.باور نمیکنید از همون اول میخکوب میشد وگاهی دست وپا میزد وهیجان میومد.هنوزم سی دی اونو تماشا میکنه وبراش تازگی داره.الان بخوبی کلمات لاتین رو با یک یا دوبار تکرار یلاد میگیره اما خودم اصراری در آموزشش ندارم وخیلی کم وگاه گاه .اشکال هندسی ورنگ ها وحیوانات را بخوبی میشناسه .از یکسالگی قادر بود رنگ هارو از هم بشناسه وفکر میکنم تا حدی مدیون سی دی هستم.حتی اعضای بدن با نانم لاتین را از 12الی 13ماهگی بلد بودبدون آموزش من؟!!!!!!
البته من میگفتم وآرین انگشت میذاشت روی قسمتی که با لاتین گفته میشد.امیدوارم کمک کرده باشم باز هم در خدمتم اگر سئوال داشتین. راستی قیمت سی دی هم شد کلا 25هزار تومان.


فرزانه مامان آرین مهر
4 آبان 92 18:02
سلام خوبید آرین جون خوبه من بازم شروع کردم :که من اینجا کامنت گذاشته بودمو نیست


فرزانه جون همه اینا از محبت زیاد شماست.دوست دارم خیلی زیاد
مامان پارسا
7 آبان 92 8:01
عزيزم مبارك باشه انشاالله به خوشي و سلامتي بپوشي


ممنونم خاله جونماچ[
مامان بهاره مامان امیرمحمد
7 آبان 92 9:00
مبارک باشه لباسهای زمستونی قشنگت خیلی خیلی قشنگن دست مامانی درد نکنه


ماچ][
مامان بهاره مامان امیرمحمد
7 آبان 92 9:03
عزیزم رنگ انگشتی روش نوشته بود که هیچ ضرری نداره در آزمایشگاه مخصوصی ساخته شده و تست انجام شده روش - اتفاقا امیرمحمد وقتی داشت باهاش بازی می کرد انگشتشو زود کرد توی دهنش البته من نذاشتم ادامه بده ولی خیلی سریع از روی دست یا لباس شسته میشه اثری هم ازش باقی نمی مونه در مهدهای کودک هم زیاد استفاده می شه تاحالا که من مورد منفی ازش نشنیدم امیرمحمد که خیلی خیلی دوست داره


ممنونم از توضیحات کاملی که دادین دوست مهربونم.منم میخوام آمادش رو برای آرین بخرم.اول میخواستم خونگی درست کنم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد