شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

بقچه عشق

آقا آرین میره جشن عقد کنان

1391/11/12 8:30
379 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگلترینم.....پسر نازنینم.....دیروز برای مراسم عقد مهسا جون خواهر حامد جون (شوهر خاله نگین)دعوت بودیم همینجابرای مهسا جون عزیزم آرزوی خوشبختی وسعادت داریم.

این اولین مراسم عقد وعروسی بود که بعد بدنیا آمدن شما دعوت میشدیم.البته وقتی تو دل ما مانی بودی هم مراسم عقد خاله نگین بود که جزئ اولین جشن ها میشد که شما در آن جضور داشتین.

برخلاف تصور مامانی در طی مراسم شما خیلی همکاری کردین وخیلی به شما خوش گذشت.ممنونم شیرینم .

البته چون از ظهر ناهار دعوت بودیم واز قضا هم شما اونروز زودتر از معمول بیدار شده بودی موقع رفتن به تالار کمی خوابت میومد وکلافه بودی هر کاری کردم هم نخوابیدی اماهمینکه از خونه رفتیم بیرون حسابی شارژ وسر حال شدی.

در تالار موقع ناهار همه چی بخوبی پیش رفت بعد از تالار هم قرار بود بریم منزل پدرعروس خانم .اونجا هم حسابی همکاری کردی .فدای این پسر مهربون واجتماعی بشم من الهی.

از خوبی های زیادی که این مراسم داشت افتخارآشنایی مامانی با اقوام مهربون وخونگرم عمو حامد از جمله زن عموی ایشون آرزو خانم بود  ایشون  دکتر متخصص اطفال ویک خانم فوق العاده مهربون ودوستداشتنی بودندوبه تازگی هم مادر شده بودند.یه پسر خوشگل وناز به اسم امیر علی داشتند.شما با محبت به امیر علی نگاه میکردی  ومیخندیدی.خانم دکتر خیلی از شما خوشش اومده بود.همچنین آرزو جان عکس های تولد شما رو دیده بودوخیلی ازمامانی تعریف کردندومنو شرمنده محبت هاشون کردند.

مامانی همینکه امیر علی جون رو بغل کرد برخلاف سابق که اگه کوچولویی رو بغل میکردم ناراحت میشدی اینبار فقط میخندیدی واصلا گریه نکردی .دیگه مرد شدی ماشاالله .

قربون پسر مهربونم که کوچولو ها رو دوست داره و اصلا حسودی هم نمیکنه.فدای قلب مهربون ونازنینت که زلال وپاکه ودر اون فقط عشق وجود دارد وعشق .....پسر نازنینم قدر این سرمایه کمیاب رو که داری بدون وصد البته من مادر وظیفه دارم در پرورش این هدیه خدادادی تمام سعی خودم رو بکنم که بمرور زمان در وجودت کمرنگ نشه بلکه قوت یابد.عشق ودوست داشتن هم نوعان از هدیه های ناب الهیست که هر کسی براحتی لایق داشتنش نمیشه.اگر این مورد در وجودت رشد کرد وشکوفا شد باید بخود ببالم .

عسل مامان خوابش میاد

ناراحتی گل پسرم قبل از رفتن به مراسم(آثار خواب نمایان میشود)

پسر مهربونم عاشقتم

 

کاپشن گل پسر رو پوشوندم تنش که بریم اما هنوز بیحوصلهههههههه

فدای اون اخمات شیرینم.

2تا عشق من در مراسم

فدای دوتا گل نازنینم بشم .آقا آرین خندان در مراسم.فدای خنده هات زندگیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

فرزانه
12 بهمن 91 9:47
وای الهی .قربونش برم چقدر توی عکسی که گریه میکنه نازه .خیلی عکسهای قشنگی ازش گرفتید خداروشکر که بهتون خوش گذشته

ممنون خاله جون

دایی محمد
12 بهمن 91 13:57
عکس نی نای نایشم بذار


ندارم دایی جون
فائزه_مامان مهدیار
13 بهمن 91 14:38
انشالله داماد بشی شاهزاده ی خوردنی و خوش اخلاق

ممنون خاله جون

پرهام
13 بهمن 91 14:41


@}

مامان آیدین
14 بهمن 91 15:27
الهی دامادی این قند عسلماشاالله چه مویی هم بهم زده و کلی تیپ زده قربونش برم

میبینی مامانی دلم نمیاد موهاش کوتاه کنم تابره عکس آتلیه بگیره.

زيبا
14 بهمن 91 17:00
واي براي من سخت ترين لحظه وقتيه كه به خاطر كارام نميتونم بخوابونمش باورت نميشه عذاب وجدان ميگيرم


دقیقا منم اینطوریم زیبا جون.درکت میکنم
پگاه
18 بهمن 91 0:43
ایشالله همیشه ه گشت و عروسی و شادی ، ایشالله دومادیه خودش



ممنون پگاه جون همچنین برای آرش گلم
عمه
18 بهمن 91 20:07
عزیزم امیدوارم همیشه در کنار مامانی و بابایی تو جشن ها و مراسم های شادی شرکت کنی.

ممنونم عمه مهربون خودم دوست دارم

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد