شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

بقچه عشق

وقتی آرین قید خواب شبانه رو بزنه!

عسل مامان مدتیه شب ها بیقرارتر از سابق شدی خوابت کوتاه شده ومدام با گریه از خواب پامیشی. دوباره هم درمحل پوشکت دچار اگزما شدی.مامانی مرتب وزود به زود پوشکت رو عوض میکنه وپاهات رو میشوره وپماد موستلا میزنه.بی اشتها هم شدی. همه اینها بخاطر دندون درآوردنت عزیز دل مادر.باید صبوری کنم تا این دوران سپری بشه.کاشکی همه دردات به مامانی بخوره وتو اذیت نشی گلم. اینا رو گفتم تامقدمه ای باشه برای توضیح رفتاردیشبت  که  مامانی وبابایی رو شگفت زده کرده بود. گفتم بیقرارترشدی بطوریکه بیدارمیشی ومدام گریه میکنی وکلافه هستی اما نه اینکه ساعت 3صبح برپا باشی به طوریکه اولش با گریه شروع کنی وبعدش باشیطنت وبازی ادامه بدی. بله دیشب ساعت 3که...
26 مهر 1391

عمه جون وتبریک روز کودک

امشب عمه جون اومد خونمون ویه کادوی خوشگل برای آرین طلا(به قول عمه جون)آورده بود وقتی هم مناسبتش رو ازش پرسیدم معذرت خواست که دیر شده وکادو رو برای روز کودک درنظر گرفته بود. ممنون عمه جونم زحمت کشیدی دست شما درد نکنه عمه جون این روزها تو محیط کارش خیلی مشغله داره اما این ومیدونیم که یه قلب مهربون به وسعت دریاداره.وآرین رو خیلی دوست داره.                   کادویی عمه جون. ...
25 مهر 1391

تولد ارشیا جون

٢٤شهریور تولد2سالگی ارشیا جون بود. تولدت مبارک ارشیا جون . خاله فرانک هم به علت کمبودجا یه مراسم خانوادگی کوچولوگرفته بود وفقط فامیل درجه یک رو دعوت کرده بود.به خاطر همین مامانی تصمیم گرفت در اولین فرصت بعد مراسم تولدارشیاجون بره خونه خاله وگل پسر قند عسل هم باخودش ببره که تفلد بازی کنه. خلاصه دوشنبه این فرصت پیش اومد که تو مطلب (بیقراری آرین )درموردش گفتم.اینم چندتا عکس از دوشنبه شب. اینم کادوهای ارشیا جون که اصلا قابلش رو نداره.به زیادبودنش نیگاه نکنین.(مثلی هست میگه آفتابه لگن100دست شام وناهارهیچی.)یه موتورباتری خور و یه بلوزمرد عنکبوتی و یه شورت ویه پازل داخل کادویی هاهست به اضافه یه ظرف غذا برای روز جهان...
20 مهر 1391

آرین در جستجوی سیم باند ضبط

امروز مامانی کمی کسالت داشت.آقا آرین ما هم طبق معمول نق ونق راه انداخته بود که یالا مامانی با من باید بازی کنی. ماهم اطاعت امر کردیم وآرین کوچولو رو بردیم اتاقش تا رو قالیچه اتاقش که بگونه ای زمین بازیش هم محسوب میشه ماشین بازی کنیم.آخه ماشین بازی رو خیلی دوست داره. خلاصه مشغول بازیت کردم وبااینکه زیادسرحال نبودم دلم نیومد ازت که محو بازیت بودی عکس نندازم اما این سکوت لحظه ای بیش دوام نداشت وآقاآرین از بازی خسته شد.مامانی هم بغلت کردوبردت توی هال تاهم با اسباب بازیهای دیگه ات مشغول شی وهم مامانی که میخواست ناهاررو آماده کنه بتونه کنترلت کنه. {البته قبل از اومدن به هال لباسات رو تعویض کردم چون خودت رو خیس کرده ...
20 مهر 1391

آرین بیقراری میکنه

ساعت 9صبح که مینویسم و هنوز عسل مامان تو خواب نازه چون دیشب دیر و ساعت 5 /2 بودکه خوابیدی وتا الان هم هر یک ساعت بیدار میشی اونم با گریه وجیغ و تابغلت نکنم هم آروم نمیگیری.نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قبلا هم اینطوری بودی اما نه بشدت الان!!!!!!نهایت 2یا3بار در طول شب بیدار میشدی.البته فکر میکنم علتش اینه که دیروز خیلی خسته شدی.دیشب هم خونه خاله فرانک میهمان بودیم وکلی با ارشیاجون بهتون خوش گذشت وبازی کردی واونجا هم تادیروقت قصدخوابیدن  نداشتی. تازه صبح دیروز هم ساعت 11بیدارشدی ودیگه نخوابیدی جز2تا چرت نیم ساعت.مامانی هرکار کرد گل پسر لالا کنه تا عصر زودتر بریم خونه خاله و توهم سرحال باشی اما اصلا فایده نداشت.........نه میخوابیدی...
19 مهر 1391

وقت کم میارم

هنوز چند مطلب دیگه دارم که برات بنویسم آخه دوست دارم از این به بعد به تاریخ روز بنویسم.اما انگار نمیشه.الانم ساعت 2نیمه شبه وفردا باید صبح زود پاشم وبه کارهای عسلم برسم. اکثرا12شب به اونور میرسم تا برات بنویسم اما الان دیگه خیلی خسته ام درمورد تولد ارشیا جون وسوغاتی های رادین جون از کیش بعدا مینویسم.
18 مهر 1391

روز جهانی کودک مبارک

امروز روز جهانی کودک بود. روزت مبارک پسر نازنینم. مامانی این روز رو به تمامی کودکان جهان هم تبریک میگه. ای خدای مهربونم به شکوه وجلالت قسمت میدهم تمامی کودکان عزیز دنیا را در پناه خود سلامت داری و سایه پر مهر مادر وپدر بر سرشان مستدام داری.وآنهاییکه از این نعمت شیرین بی بهره اند را هم هرچه زودتر چراغ خانه اشان روشن سازی. الهی آمین. من وبابایی قرار بود امروز بریم بیرون وبرای گل پسرمون به مناسبت امروز هدیه بخریم.اما چون بابایی صبح امروز دانشگاه بودوعصر هم سر کار شب رفتیم خرید. یه دلقک عروسکی موزیکال و یه شلوار گرم راحتی واست خریدیم.عروسک موزیکال هم انتخاب خودت بود.نمیدونی توی...
17 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد