روزی که به این دنیا قدم گذاشتی
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هرچه بود توبودی و روشنایی بود
تو تا با منی جان جانان با منست
تورا من زهر شیرینت خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سر گردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی..............نگاهم را به زیبایی گشودی.........
بسی گفتند:دل از عشق برگیر!که نیرنگ است و افسون است و جادوست.........
ولی ما دل به او بستیم ودیدیم:
که این زهر است اما.................نوشداروست!!
ساعت 6صبحروز4شنبه 14دیماه90 به بیمارستان رسیدیم.مامانی وبابایی مامان جون ومامان ایران وعمه سمیرا وخاله نگین.
بابایی در قسمت پذیرش تشکیل پرونده داد ومامانی به بخش زایمان که طبقه 2بودرفت.وارد بخش زایمان شدم یه مامای مهربون پذیرشم کرد.وزن وفشارمامانی رو گرفت وتاریخچه پزشگی ازم پرسید.صدای قلبت رو گوش دادوبه مامان اطمینان داد همچی روبراهه.شنیدن صدای قلب نازنینت کلی از دلهره ونگرانیم کم کرد.باورم نمیشد من همون فرزانه ای هستم که وحشت از جراحی داشت.همون فرزانه وسواسی که حاضربود خونه زایمان کنه ویه ثانیه هم ملافه بیمارستان بهش نخوره......لباس های مخصوص جراحی رو تنم کردم ومدام آیت الکرسی میخوندم.ماما بهم سرم وصل کرد وبه اتاق دیگه منتقل شدم.اونجا بهم سوند زدند که تقریبا دردناک بود.طعم دهنم تلخ بودواضطراب باعث خشکی اون هم شده بود.خبر دادند آقای دکتر اومدند اتاق عمل.اونموقع منو روی برانکارد منتقل کردندتا بریم اتاق عمل. کنار درب آسانسورمتوجه شدم مامان ایران وبابایی ومامان جون منتظرم هستند.وقتی بابایی دستم رو گرفت تو دستای مهربونش احساس آرامش بیشتری کردم.مامان ایران مشغول خواندن سوره یاسین بودوبهمون فوت میکردلحظه ای که میخواستند منو وارد آسانسور کنند به مامان جون وبابایی که بهم نزدیکتر بودند یاد آوری کردم اگر بلایی سرم اومد واز عمل برنگشتم خیلییییییی مراقبت باشند.بعدش که به اتاق عمل نزدیک میشدیم به این فکرمیکردم جگرگوشم رو لحظاتی دیگر خواهم دیدوشوق دیدارپذیرش عمل رو واسم راحتتر میکرد.تو اتاق عمل دکترپاکروش رو دیدم باهام صحبت کردند وبهم آرامش دادندوبعداز لحظاتی دیگر متوجه هیچ نشدم.بیهوش شدم وتو بدنیا قدم گذاشتی.
اینقدر برام عزیزی که حاضرم جونم وفدات کنم
اینقدر عاشقتم که حاضرم برات بمیرم
همه دنیای منی پسرم
وپدر نازنینت سالار این عشق پاکمه ومن همیشه بهش افتخار میکنم وعاشقش هستم.
خداوندا تورا سپاس میگویم که هر آنچه ازت درخواست کردم بهم عطا کردی