شاهزاده آرین میرزاییشاهزاده آرین میرزایی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

بقچه عشق

حالا نوبت سیسمونی شد

1391/7/24 18:43
2,182 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره نوبتی هم باشه نوبت سیسمونیته.ماهی رو هر وقت ازآب بگیری تازست دیگه.نیشخند

مامان ایران سیسمونی پسر نازم رو روز جمعه 20آبان 90طی یه مراسم بسیار ساده اما باشکوه آورد.مامان جون وعمه جون وخاله نگین ومامان ایران وباباعباس حاضران در این مراسم بودندالبته بغیر از مامانی وبابایی که گل سرسبد بودندااااقهقهه

قبل از همه بر خودم لازم میدونم دستان پر مهر مادر عزیزم مامان ایران نازنین رو غرق بوسه کنم که سایه پرمهر وآرامش دهنده این بانوی بزرگ ومهربون همیشه در زندگیم مشهودبوده است.مادر عزیزم دوستت دارم وچه کنم که زبانم قادرنیست آنگونه که باید از شماتشکر کنم .

پسرم تمام وسایل سیسمونی تو رو حتی ازاستیکر ولوستر وفرش گرفته تاغیره که دراینجا  گنجانده شده وآنهاییکه امکان گذاشتنشون نبود همه را مامان ایران مهربونت برای تو مهیا کرده است.

مامان ایران عزیزم دست شما درد نکنه الهی 100سال زنده باشین                                                 

نزدیکای ظهر که شد مامان ایران وباباعباس وخااله جون سیسمونی عسلم رو آوردند

.مامان جون وعمه جون هم دقایقی زودتر اومده بودند.مامان جون  ظهر برامون آش ترخینه که مامانی عاشقشه روپخته بود وآورده بود دست مامان جون درد نکنه که دستپختش حرف نداره.تازه مامان جون وعمه جون یه تبق اسباب بازی شامل 2تا عروسک و4عددماشین ویه ست 19تیکه نوزادی زیبا ویه پاپوش موشی خوشگل هم برای قندعسل آورده بودند.

دست نازنینشون درد نکنه.

برات یادگاری نگهشون داشتم.

اینم بگم که خواست مامانی وبابایی بودکه مراسمی گرفته نشه هم بخاطرشرایط مامانی توبارداری وهم اعتقادات شخصی خودمون.

کارچیدمان وسایل تا شب طول کشید.خاله جون وعمه جون زحمت چیدن رو بعهده داشتند.هرچند آخرسر هم کامل نشد.

مامان ایران هم شب موقع شام ازبیرون برامون شام گرفت.وآقاجون وعمومهدی ودایی محمد هم به جمعمون پیوستند.عمومحمد مسافرت بود وجاش خیلی خالی.

                        تبق مامان جون

کالسکه وکریرت خیلی ازش راضی هستم گراکو.

ماشین شارژی که نمیدونی مامان ایران باچه ذوق وعشقی واست خرید

این سه دست بافت زیبا کاردست مامان ایران که دلم نیومد از هیچکدومشون صرفنظرکنم واینجا نذارم.

اولین  خریدسیسمونی برای گل زندگیم این ست تاپ لاین بودکه ازمرکزخرید پارسیان خریداری شده.تاخونه برسیم مامان ایران غرق بوسشون کرده بود.

اینم ست بیبی سان سایزصفر که واسه روزترخیص بیمارستان خریداری شدکه استفاده هم نشد.بیمارستان خودش لباس داد.

کادویی مامان جون که عاشق رنگش هستم.

لباس های راحتی

باقی لباس راحتی وپیشبندوشورت

خیلی عکس دیگه هم دارم که دیگه اینجا نذاشتم توکامپیوتر هست.این چندعکس ازلباسات هم چون خاطره انگیزبودند گذاشتمشون.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابای ملیسا
24 مهر 91 22:07
با سلام . ملیسای من سرما خورده و بیماره . از طرفی عیادت بیمار از سنتهای پسندیده و انسانی هستش . خیلی خوشحال میشیم اگر به عیادت بیمار ما بیایید و با گذاشتن یک نظر کمپوت محبت ملیسا رو تامین کنید تا بدین وسیله با دعای خیر شما هر چه زودتر بهبودی پیدا کنه . منتظر شما هستیم.


انشاالله هرچه زودتر حال ملیسای نازنین خوب شودبه امیدخدا.حتما برای بهبودیش دعا میکنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بقچه عشق می باشد